چیزی به نیمه شب نمونده بود و ( پیمانه ) قبل از خواب برای آخرین بار فهرست کارهایی که باید طی ۶ ماه آینده توسط پدرومادر و تنها دوست صمیمیش انجام میشد چک کرد .
قراربود فردا صبح با شروع اولین روز از پاییز سال ۱۴۹۹ پیمانه سومین خواب داوطلبانه رو تجربه کنه ..پدر و مادرش سعی کرده بودن از بچگی و قبل از ۶ سالگی بتدریج پیمانه رو با این موضوع مهم و حیاتی آشنا کنن . اولین بار در ۶ سالگی به مدت یک ماه و بار دوم در ۱۲ سالگی به مدت ۳ ماه و حالا قرار بود برای ۶ ماه خواب داوطلبانه داشته باشه .
پیمانه اینو بخوبی فهمیده بود که تا چه حد خواب های داوطلبانه در زمانه ای که منابع حیاتی زمین کفاف جمعیت روز افزون رو نمیداد باعث صرفه جویی در مصرف میشه . صد سالی میشد که حاکمان دنیا در مورد این روش به یه توافق پایدار رسیده بودن .
دو جور مرکز خواب وجود داشت یکی برای داوطلبان و دیگری برای اونهایی که به اجبار و توسط پلیس ( دوال پا ) شبها شناسایی و به مرکز خواب اجباری فرستاده می شدن .
مرکز خواب داوطلبانه علاوه بر محیط تمیزتر و زیباتر مجهز به دستگاه هایی بود که بطور شبانه روزی رویاها ،کابوس ها و تخیلات و اوهام فرد رو ثبت میکردن و پیمانه از اینکه میتونست در پایان دوره خواب و بدو ورودش به سال ۱۵۰۰ مجموعه ای از محتویات مغزش رو چاپ و مطالعه کنه پیشاپیش هیجان زده بود .
پیمانه زمان خواب رو با خواهش و تمنا از مسئولین مرکز خواب طوری تنظیم کرده بود که اولین روز بیداریش بعد از خواب ۶ماهه مصادف بشه با روز تولد ۱۸ سالگیش که اتفاقا با عید نوروز همزمان بود و ترتیب یه جشن کوچیک هم داده بود . و حتی لباسی که قرار بود بپوشه رو انتخاب و قرار بود دوستش اونو تهیه کنه .
و چه خوب شد که توی آخرین دقایق به لباسش فکر کرد چون یه چیزی یادش رفته بود ، یه چیز خیلی مهم .
از اونجایی که پیمانه از دسته دخترهایی بود که به لباس های کلاسیک مثل شلوار پاره پوره و بلوز های گشاد و بلند و کتونی های پت و پهن علاقه داشت قرار بود دوستش در مدتی که پیمانه خواب بود از طریق آگهی کردن یا جستجو در حراج های هنری یه دست لباس کلاسیک اصل رو که البته گرون قیمت بودن تهیه کنه و یا با نصب برنامه (دوخت کلاسیک ) روی چرخ خیاطی هوشمند قدیمی مادر پیمانه که توی زیرزمین نگهداری میشد و نمونه بدلی رو تهیه کنه سالها بود که هیچ کارخونه ای از این جور لباس ها تولید نمیکرد . چون پارچه های این جور لباس ها توی بازار به سختی پیدا میشد .
و پیمانه محاسبه و انتقال هزینه نسبتا بالای تهیه لباس رو از قلم انداخته بود . .
اما جای نگرانی نبود ، پیمانه با لمس دستبندنقره ای الکترونیکی و با یک کلیک از طریق 《پرداخت - مستقیم - پیمان》 در عرض ۲ ثانیه مبلغ دو و نیم بریکس به حساب دوستش واریز کرد . و پلکهاش روی هم افتاد.