ویرگول
ورودثبت نام
یادداشت های یک نویسنده
یادداشت های یک نویسندهیادداشت هایی از چیزهایی که در حین نوشتن دارم یاد می گیرم
یادداشت های یک نویسنده
یادداشت های یک نویسنده
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

هزاران امکان خلق شده


داستان، خارق‌العاده است؛
چون امکان خلق می‌کند.

امکان رفتن به جایی که آرزویش را داری.
جایی که جادوی درونت کشف می‌شود—
جادویی که خودت هم، هنوز آن را نمی‌شناسی.

و دورت را آدم‌هایی می‌گیرند، شبیه خودت.

بعد، امکان دیگری توی سرت خلق می‌شود:
اینکه شاید هنوز جادویم را پیدا نکرده باشم.
پس فقط باید پیدایش کنم.

اینجا، امید جان می‌گیرد.

امکان اینکه با خودت روبه‌رو شوی،
در میانه‌ی یک جنگل ممنوعه،
و در سخت‌ترین زمان ممکن، خودت را نجات بدهی.

باز هم، امید جان می‌گیرد.

امکان اینکه کسانی را که از دست داده‌ای، در وجودت حس کنی.
و باز هم، امید.

امکان اینکه دنیای خودت را پیدا کنی.
جایی که کسی، به خاطر متفاوت بودن، ترکت نمی‌کند.
و تو، از پس همه‌ی سختی‌ها برمی‌آیی.

امید...

این‌ها فقط چیزهایی‌ست که در هری پاتر اتفاق افتاد.
هزاران داستان دیگر هست،
و هزاران امکانِ خلق‌شده‌ی دیگر.

داستانی که تازگی خوانده‌ای، چه امکانی را برایت زنده کرده؟
تا حالا به آن فکر کرده‌ای؟

داستانکتابهری پاترنوشتنامید
۰
۰
یادداشت های یک نویسنده
یادداشت های یک نویسنده
یادداشت هایی از چیزهایی که در حین نوشتن دارم یاد می گیرم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید