این روزها دوباره حال و هوای بازگشایی مدرسههاست و من یاد اولین روز مدرسه رفتنم می افتم.
یادم میاد توی کوچه با بچهها چه جنبوجوشی داشتیم. حس عجیبی بود؛ رفتن به جایی که هیچ تجربهای ازش نداشتی. اون روزها، زمان جنگ ایران و عراق بود و بازی محبوب ما هم توی کوچه «جنگ بازی» بود.
تقسیم میشدیم به دو گروه و سنگر میگرفتیم. یکی از بچهها جک پیکان باباش رو میآورد، بهجای آرپیجی ازش استفاده میکردیم. عبدالله رفیقم هم یه آنتن تلویزیون داشت که نقش ضد هوایی رو بازی میکرد. خلاصه، جنگ مغلوبه میشد و ما بچههای پایین کوچه یک گروه بودیم و با بچههای بالای کوچه میجنگیدیم.
یکی از فامیلامون که همسایه دیوار به دیوار ما بود و اون زمان سرگرد ارتش بود (خدا رحمتش کنه توی جنگ شیمیایی شد و از همون درد هم پر کشید.) همون موقع برای من چهار تا ستارهی طلایی درجه ارتش کادو آورده بود، با نشان رسته زرهی که به یقه میزدند. بابا هم داده بود خیاط یک لباس ارتشی برام بدوزه و اون درجهها و نشان رو زد به دوش و یقهام. بعداً فهمیدم درجهاش ستواندومه. همون فامیلمون دفعه بعد که از جبهه برگشت و خرمشهر آزاد شده بود، یه کلاه قرمز تکاوری هم برای من آورد. خلاصه، من با اون لباس و کلاه، فرمانده دستهی پایین کوچه بودم و با رشادت تمام با بچههای بالای کوچه میجنگیدیم.
اما همهی این قصهها رو گذاشتیم کنار و قدم گذاشتیم به دنیای مدرسه.
یادم هست اولین روز مهر سال ۱۳۶۲ بود. ما سری بعدازظهری بودیم. مامان دستم رو گرفت و پیاده رفتیم سمت مدرسه. تکتک کوچههایی که رد شدیم تا رسیدیم مدرسه توی ذهنم مونده.
مدرسهی ما دری کوچک داشت که به خیابان اصلی، که چهارراه دوم کوچمشکی بود، باز میشد. همان در را که رد میکردی، اول راهرو کلاس مابود؛ با پنجرهای رو به بیرون.
وقتی رسیدیم، بچهها صف بسته بودن. دیدن اون همه همسنوسال توی حیاط برای من دنیای عجیبی بود. معرفی مدیر و ناظم، صدای بلندگوو ما مثل سربازها صف کشیدیم. شعار دادیم، بعد هم هر کدام راهی کلاسی شدیم که بوی گچ و نیمکت تازه میداد.
رقابت شروع شد؛ نه برای جنگیدن مثل کوچه، که برای نشستن در نیمکتهای جلو. تازه فهمیدم بعضی بچهها برای بار دوم کلاس اول را میخوانند. همهچیز برایم غریب و تازه بود. دنیایی پر از دفترهای خطدار نو، مدادهای تراشخورده و صدای آرام معلم پشت میز.
آن روز، برای من پایان کوچههای خاکی و آغاز راهی بود که تا امروز ادامه دارد؛ راهی که از ستارههای حلبی روی دوش یک کودک شروع شد و رسید به دف
تر مشق کلاس اول.