اون نقطه رو دیدی که برای یه موضوع انقد نذرهای زیاد داشته باشی که اگر بهش رسیدی ندونی جواب کدوم یکی از نذرهات بوده؟
من الان همونجا وایستادم
هرکی که رد میشه یه نذر پیشنهادی واسم میاره و من انجامش میدم. حتی نه با این دید که «حالا اینم گفته بذا امتحانش کنم ببینم چی میشه». بلکه با این دید که «آخجون یه راه دیگه، خدا کنه این یکی جواب بده»..و هر سری بازم هیچی به هیچی
ولی بازم تهِ قلبم همیشه یه نور وجود داره، که بلخره میشه
نمیدونم فیلم سر به مهر رو دیدین یا نه. یا حتی اگر دیدین براتون هیچ جذابیتی داشته یا نه. ولی برای من یکی سرشار از امید و نور و باور به اتصاله. اتصال به محبوب، اتصال به خدا، اتصال به روزهای خوب و رهایی از سردرگمی. از اون فیلمایی هست که هروقت حی میکنم دارم کم میارم میشینم نگاهش میکنم و حالم رو خوب میکنه
از طرفی گاهی اونقدر زیاد دچار امیدواری باقی میمونم که فکر میکنم شاید حتی خود خدا هم از این حجم از پررو بودن خوشش نمیاد و میگه بابا تو دیگه کی هستی چرا از رو نمیری.ولم کن دیگه بچه.نمیخوام اصلا تو بیای سمتم..
اما هرچی که هست الان توی روزهای آخر این صبرها و امیدوار بودن ها ام. نمیدونم اونطرفِ این دری که به سمتش دارم میرم چه خبره. نمیدونم در شرایط خوب یا بد چه اتفاقی ممکن هست بیفته و چه رفتاری رو پیش خواهم گرفت. فقط میدونم واقعا نیاز دارم که چند صباحی بعد از اینهمه درگیری های ذهنی به آرامش حاصل از رسیدن برسم. از مدل آرامش های پر هیاهو
برام دعا کن رفیق
*بازم منتظرم باش*