دو سه روزی بیشتر نمیشود که این کتاب را به پیشنهاد امید، رفیق خوشقلم و کتابخوانم، از شهر کتاب تبریز خریدهام. در مسیر بازگشت به هتل گسترش شروع به خواندنش کردم. کامران محمدی روانشناسیخوانده خوشفکریست که میکوشد در دل داستانی از جنس خیانت، تفاوتهای زن و مرد، مشکلات زناشویی و ... را نیز جای دهد. اما خط اصلی داستان یک کلمه است؛ «خیانت».
شاید غالب آدمها تا وقتی خیانتی نبینند، کثافت موجود در ذات این کلمه را باور نکنند. همه ما میدانیم خیانت بد است حتی کسی که خود خائن است نیز به دونی این صفت واقف است اما خیانتدیده عمق پستی و پلیدی این امر را درک میکند. آنجاست که با تمام ذرات وجودش، میخواهد زمان به عقب برگردد تا این صحنه را از نو برنامهریزی کند و نگذارد کار به آنجا برسد.
در مرام لوطیان، پهلوانان، مافیاها و حتی خلافکاران، «خیانت» بدترین ظلم به یک شخص تلقی میشود و اگر اقدام به گرفتن جان شخص کنی، چه بسا تحملش آسانتر از تاب در برابر خیانت است.
خیلی برایم جالب بود که مشاهده کردم این موضوع آنقدر خطرناک است که حتی انسانهای خوب و مومن و شایسته روزگار را نیز به ورطه خطا و اشتباه میکشاند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَخُونُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوا أَمَانَاتِكُمْ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ
این آیه قرآن کریم در سوره انفال آمده است و جالب است که به مومنین هشدار میدهد که خیانت نکنید یعنی حتی آدمهایی که باور به اصولی درست دارند هم میتوانند در صراط خیانت قرار بگیرند.
وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ ۚ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
جای دیگری در سوره آل عمران اشاره میکند که یکی از صفات انبیاء خائننبودن است. پس معلوم میشود که از واژهای معمولی سخن نمیگوییم. این واژه میتواند شالوده و ساختار فکری حیات یک انسان را تغییر دهد و انسانی دگرگون بسازد.
خیانت همواره یکی از ارکان مهم روایتها، داستانها، فیلم و سریالها و... بوده است. چرا؟ واقعا چرا اینقدر انسانها به دام این واژه میافتند؟ چگونه میشود که زنی یا مردی همسر و خانواده خود را کنار بگذارد و شرافت و تعهدش را لکهدار کند برای هیچ و پوچی؟! و چگونه میشود که برادری حق برادر دیگرش را فراموش کند و خودخواهانه رنجی را نصیب او سازد؟! و چگونه و چگونه و چگونه های دیگر.
آه از خیانت! این واژه شوم.