ویرگول
ورودثبت نام
پی.زد
پی.زد
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چرا گذشته ات را رها نمیکنی؟

در هر زمانی و هر مکانی هر موقع برایم مشکلی پیش امد که نتوانستم حلش کنم فقط خودم رو با یک جمله سرپا نگه داشتم:گذشت ،رفت و تو نمیتونی برگردی عقب.

تلخ است.سخت است .باورکردنش مخصوصا اگر نشود درستش کنی سخت تر است ..اگر نخواهی و حتی اگر نتوانی درستش کنی ،بیشتر ازارت میدهد..اما تو کیستی؟از عهده اش بر می ایی؟


هنوز بسیاردوران مانده تا این جمله رو درک کنم..اما تا الان بی تجربه هم نبودم ..اما انقدر کمکم کرد که توانستم از خیلی از حالت های منزجر کننده خارح بشم..از سفر تو گذشته، از نشستن و پشیمان بودن،از دست روی دست گذاشتن نجات پیدا کردم..نمیگویم این جمله زندگی ام را از این رو به ان رو کرد چون اغراق کردم..زندگی سخت تر از این حرفاس که بشود ان را با یک جمله تبدیل به بهشت کرد ..اما چه بخواهیم چه نخواهیم این زندگیمان هست و باید با همین جملات و حرکت کردن ها ،راه رو اسون تر کنیم ..نشستن و فکر کردن به گذشته و غرق در خاطرات سالهای پیش بودن ،از دست همه برمی اید و همه دلشان میخواهد ساعت ها در فکر ان لحظات غرق شوند و لبخند به صورتشان بیاید ..اما تا به حال به خودشان گفتند که ان خاطرات و انسان ها دیگر برنمیگردند؟به خودشان گفتند اگر میتوانی بجای زانوی غم در اغوش گرفتن،همین حالا درستشان کن؟خیر نگفتند..نتواستند و نخواستند ..و شاید هم نشد..

اما فقط یک چیز میدانم ..اگر میخواستند ،هم میتوانستند و هم تمامی مقدرات برایشان فراهم میشد و انها دوباره حس ان خاطرات را تجربه میکردند..

دوست من !غرق نشو در گذشته ات ..متوحه بشو که تو نمیتوانی ان ها را برگردانی و درستشان کنی و سر جایشان بگذاری!تو فقط میتوانی به اینده بروی و درستشان کنی و سرجایشان نگه داری..

"یا علی

گذشتهرهایی از گذشتهزندگی
به قول پرویز شاپور:به نگاهم خوش امدی!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید