مرضیه مددی دارستانی
مرضیه مددی دارستانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

پادکست دَردانه

کنارم نشسته بود خانومی همسن و سال خودم با جثه ایی لاغر اندام و چشمهایی به رنگ دریا وقتی به چشماش نگاه میکردم آبی دریایش طوفانی بود. دلش میخواست حرف بزنه سعی داشت به بهونه های مختلف سر صحبت رو باز کنه . ببخشید ساعت چنده؟ شما خیلی وقته پیش این دکتر میاید؟ شما برا چه کاری اومدید؟ نمیدونم شاید دنبال گوش شنوایی بود که تا کمی انتظار کشنده مطب و اضطراب هاش رو بشوره و ببره پس دل به دلش دادم. سر صحبت رو باز کردم. اومده بود برای عمل زیبایی ناحیه تناسلیش از معذب بودن و شدت اضطرابش میتونستی بفهمی که به خواست خودش اینجا نیست و این یعنی درد!!!!!

ادبیاتروایت تجربیجنسیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید