ان ال پی NLP چیست و چه کاربردی دارد؟ چگونه با استفاده از تکنیک های NLP عادت های مثبت در زندگی ایجاد کنیم؟ چگونه رسالت شخصی خود را با استفاده از NLP کشف کنیم؟چگونه با روش ان ال پی می توانیم به ضمیر ناخودآگاه دسترسی پیدا کنیم؟ در ادامه به بررسی سوالات فوق خواهیم پرداخت.
اگر بخواهم به زبان ساده کاربرد روش NLP را شرح دهم باید به مثالی بپردازم. روزی پسرک از مادرش می پرسد: مادر دقیقا NLP چیست؟ مادر می گوید: قبل از اینکه بخواهم به این سوال تو پاسخ بدهم؛ از تو می خواهم بروی و از مادربزرگ خود بپرسی که وضعیت درد پا و مفاصلش چگونه است؟ هنگامی که کودک از مادربزرگ خود این سوال را می پرسد، مادربزرگ شروع می کند از نالیدن و مشکلات جسمی و درد پایش و .... سپس مادر از کودک می خواهد که دوباره به سراغ مادربزرگ برود و با این تفاوت که این دفعه در مورد خاطرات تولد خودت سوال بپرس.
کودک این سوال را از مادربزرگش پرسید و متوجه شد که در این حالت خنده ای بر لب مادربزرگ نقش بست و شروع کرد به تعریف خاطرات خوب گذشته و درد پایش را فراموش کرد حتی چهره ی مادربزرگ با قبل تفاوت داشت. مادر رو به کودک کرد و گفت: NLP دقیقا همین کاری است که تو انجام دادی.
هرگاه بتوانی با کلمات خود ذهن مخاطب را هدایت کنی و باعث تغییر احساسات او شوی؛ میتوانی بگویی که از روش NLP استفاده کرده ای...
نام دیگر این روش، " ایجاد تغییرات سریع فردی " است. بدین شکل که با استفاده از قدرت ضمیر ناخودآگاه، فرد را با ریشه ی بسیاری از مشکلات مواجه می کند و او می تواند برنامه ریزی ذهن خود را تغییر دهد. برنامه های ذهنی شامل؛ باورها، ارزش های فردی و عاداتی هستند که از کودکی در ذهن ما شکل گرفته اند.
روش ان ال پی یا برنامه ریزی عصبی کلامی (Neuro-linguistic programming) از سال 1975 توسط ریچارد بندلر و جان گریندر با هدف الگوبرداری از انسان های موفق، به دنیا معرفی شد. آن ها با استفاده از تجارب درمانی نوابغ آن دوران به نام های پروفسور میلتون اریکسون، دکتر ویرجینیا ستیر و فریتز پرلز توانستند الگوهای درمانی فوق العاده ای را در زمینه ی درمان انواع بیماری های روان تنی و تغییر چارچوب های ذهنی انسان ها ایجاد کنند. در نهایت بندلر و گریندر عنوان برنامه ریزی عصبی کلامی را انتخاب کردند تا نقش ناخودآگاه و ذهن را به انسان ها متذکر شوند.
این روش را می توان انقلابی در زمینه ی روانشناسی و توسعه ی فردی دانست. جالب است بدانید در سال های اخیر، از تکنیک های ان ال پی در بازار یابی و ساخت تبلیغات تلویزیونی استفاده شده است.
عصبی: اولین عامل در ان ال پی، شناسایی سیستم عصبی و نحوه ی ساخت عادت های مثبت است. هنگامی که بتوانیم نحوه ی شکل گیری افکار و عادت ها را شناسایی کنیم؛ می توانیم برنامه ی جدیدی به ذهن القا کنیم. ما انسان ها ماشین های برنامه پذیری هستیم که بوسیله ی تکرار و تمرین یک رفتار جدید می توانیم آن را درک کنیم. در روش ان ال پی می آموزیم؛ چگونه بر ذهن خود مسلط شویم.
هنگامی که افکار به ذهن ما می رسند، نورون ها یا سلول های عصبی را تحریک می کنند و اطلاعات از سلولی به سلول دیگر منتقل می شوند. در اثر تکرار یک کار یا مهارت، مسیر عصبی ضخیم شکل می گیرد و این باعث می شود که عادت جدید شکل بگیرد. هر چه سیستم عصبی ذهن ضخیم تر باشد؛ عادت در ما عمیق تر است. بنابراین در این روش، تاکید بر روی ساخت مسیرهای عصبی جدید است.
کلامی: همچنین به قدرت کلمات و نحوه ی استفاده از آن ها برای کنترل ذهن پی می بریم. هنگامی که شما خوشحال یا ناراحت هستید؛ حال درونی خود را با جملاتی بیان می کنید. این کار باعث می شود ضمیر ناخودآگاه تحت تاثیر قرار بگیرد.
برنامه ریزی: ذهن همه ی ما از کودکی به نوعی برنامه ریزی شده است و هر یک از ما دارای یک برنامه ی ذهنی هستیم. حال اگر این برنامه صحیح نباشد؛ باید آن را تغییر دهیم و سیستم عصبی جدیدی را در ذهن ایجاد کنیم.
یکی از قوانین اصلی ان ال پی، به نیت ضمیر ناخودآگاه می پردازد. بر طبق این قانون اگر بتوانیم؛ نیت خیر ذهن را در رفتار و عادات مختلف کشف کنیم؛ دیگر همانند گذشته از ترس، استرس و افسردگی فرار نمی کنیم زیرا می دانیم این بیماری ها، به ما نشان می دهند که جنبه ای از زندگی ما دچار اختلال شده است و نیاز به ترمیم و بازنگری دارد.
بسیاری از انسان ها توانایی مقابله با مشکلات را ندارند؛ به محض این که در راه هدف، شکست می خورند؛ ناامید می شوند و آن را کنار می گذارند و به منطقه امن ذهنی باز می گردند. با این تفاوت که انسان های موفق، هر شکست را یک تجربه در نظر می گیرند و از آن درس می گیرند. ظبق این قانون، هر یک از ما در زندگی باید شکست هایی را تجربه کنیم تا در آن زمینه به موفقیت های بزرگ برسیم. آنتونی رابینز در این مورد می گوید: هنگامی که کودکان راه رفتن را آغاز می کنند، با وجود اینکه بارها زمین می خورند؛ اما نا امید نمی شوند و به راه خود ادامه می دهند. اما در بزرگسالی دچار درماندگی می شوند و نمی توانند به رویاهای خود برسند.
بنابراین به استقبال شکست های کوچک بروید تا برای شکست های بزرگ آماده شوید و بدانید ریسک های بزرگ در زندگی، ما را به موفقیت می رسانند. مخترعین بزرگ مانند، برادران رایت و ادیسون هیچ گاه از شکست ها نا امید نشدند و خود را برای ادامه ی راه آماده می کردند. اگر شما هم جزو افرادی هستید که با اولین شکست نا امید می شوید و با خود می گویید که من به درد این کار نمی خورم؛ باید در افکار خود تجدید نظر کنید.
اگر فکر می کنید که انسان های موفق و ثروتمند دارای استعداد عجیبی هستند؛ یا بسیار خوش شانس هستند؛ این قانون به شما نشان می دهد که شما هم منابع و توانایی های کافی برای تغییر را دارید؛ فقط کافیست آن ها را کشف کنید و در زندگی به کار گیرید.
کافیست یک فرد را به عنوان الگو انتخاب کنید و بر اساس توانمندی های درونی خود، استراتژی های او را پیاده سازی کنید تا به نتایج مشابه دست یابید.
اگر داستان " آلیس در سرزمین عجایب " را به خاطر داشته باشید؛ در قسمتی از فیلم هنگامی که آلیس به نگهبان رسید، از او سوال کرد: از کدام قسمت بروم؟ نگهبان گفت: به کجا می خواهی بروی؟ آلیس گفت: نمی دانم. در این لحظه نگهبان به او پاسخ داد؛ پس فرقی ندارد از کدام راه بروی.....
این داستان به ما نشان می دهد که چگونه رسالت خود را در زندگی پیدا کنیم و بر اساس آن به سمت اهداف پیش برویم. در روش ان ال پی به کشف رسالت درونی می پردازیم و با استفاده از تمرینات مختلف، معنای زندگی را می یابیم.
یکی دیگر از کارهایی که در ان ال پی به آن اشاره می شود؛ مهندسی ذهن و تغییر سبک زندگی است. برای این کار ابتدا باید ببینیم برنامه ی ذهنی فرد چه چیزی است. این برنامه شامل باورها، ارزش های فردی و دیدگاه فرد نسبت به دنیا و .... می باشد. تمامی این اتفاقات در سطح ناخودآگاه فرد اتفاق می افتد. بنابراین باید تمرین های ذهنی انجام شود تا فرد بتواند به ضمیر ناخودآگاه خود دسترسی داشته باشد.
ضمیر ناخودآگاه بیش از 90 درصد اعمال و رفتار ما را کنترل می کند. اما برخی از این رفتارها، ناخواسته شکل گرفته اند و در اثر تکرار تبدیل به عادت شده اند. حال باید در سطح خودآگاه آن ها را شناسایی کنیم و یک رفتار جایگزین را به ذهن معرفی کنیم.
فرض کنید قصد دارید عادت سحرخیزی را در خود ایجاد کنید. ابتدا باید به عادت های غلط خود اشراف پیدا کنید. سپس در ذهن خود، برنامه و تصاویر جدیدی را ایجاد کنید و از طریق اهرم رنج و لذت، به شکل دهی رفتار جدید بپردازید. سوالات زیر را ازخود بپرسید تا بیشترین اثرگذاری را روی ضمیر ناخودآگاه داشته باشید.
1. اگر سحرخیزی را در عادت های روزانه قرار ندهم؛ به چه رنجی در آینده دچار خواهم شد؟
2. اگر عادت سحرخیزی را در خود ایجاد کنم؛ به چه لذتی در آینده خواهم رسید؟
3. موانع ذهنی من در ساخت عادت جدید(سحرخیزی) چیست؟
4. چگونه با منابع و توانایی های درونی می توانم این عادت مثبت را در خودم ایجاد کنم؟
این سوالات باعث می شوند؛ ضمیر ناخودآگاه شما بر روی اهداف متمرکز شود و تمام توجه خود را روی آن قرار دهد. در روزهای آینده و با برداشتن موانع ذهنی وتغییر سبک ذهنی خود، خواهید دید در بیدار شدن صبح زود، کمترین مقاومت ذهنی را دارید؛ زیرا ناخودآگاه در مقابل پرسش درست، پاسخ درست به ما ارائه می دهد. پس از اینکه به مدت 21 روز به صورت خودآگاه بر روی عادت جدید متمرکز شدید؛ ضمیر ناخودآگاه یک مسیر عصبی جدید، به این رفتار اختصاص می دهد و اگر بتوانید آن را به خوبی و به مدت 66 روز تکرار کنید؛ مسیر عصبی جدید شکل گرفته در ذهن ضخیم می شود و این رفتار به صورت ناخودآگاه تبدیل به عادت می شود و نتایج بی نظیری را به همراه خواهد داشت.