ضمیر ناخودآگاه چیست و چه کاربردی دارد؟ چگونه می توان از تمام ظرفیت مغز استفاده کرد؟ چگونه بر بخش ناخودآگاه ذهن تسلط پیدا کنیم و آن را پاکسازی کنیم؟ چگونه مار درون مان را فعال کنیم؟ این ها سوالاتی است که در ذهن ما شکل می گیرد. زیرا بسیاری از ما از قدرت ذهن و ضمیر ناخودآگاه اطلاعی نداریم. در این مقاله به این سوالات پاسخ می دهیم.
ضمیر ناخودآگاه subconscious بخشی از ذهن ماست که اعمال حیاتی و بسیاری از افکار و احساسات ما را در بر می گیرد. این بخش از ذهن ما دکمه ی توقف ندارد و حتی در خواب نیز بر روی نحوه ی زندگی ما نظارت دارد. به کمک این بخش ذهنی می توان به قدرت تجسم، الهامات و شهود دست یافت و با استفاده از حس ششم یا چشم سوم می توان به یک ابر انسان تبدیل شد.
به طور کلی مغز ما از دو نیمکره ی چپ و راست تشکیل شده است. در سمت چپ مغز اعمالی چون محاسبات، منطق، درک علوم، بخاطر سپاری اعداد، تصمیم سازی و .... انجام می شود. در قسمت نیمکره ی راست مغز اعمالی چون شهود، هنر، الهامات، احساسات و .... رخ می دهد. بنابراین جایگاه فرضی ضمیر خودآگاه، در نیمکره ی چپ و جایگاه ضمیر ناخودآگاه در نیمکره ی راست قرار دارد.
اگر بخواهیم به طور ساده درباره ی ضمیر ناخودآگاه بگوییم؛ باید به سیستم هوشمند بدن بپردازیم. ما دارای دو مدیر اجرایی در ذهن هستیم که با نام ضمیر خودآگاه ( بخش هوشیار) و ضمیر ناخودآگاه ( بخش ناهوشیار) شناخته می شوند. اعمال ارادی مانند حرکت کردن، نشست و برخاست و ... به عهده ی ضمیر خودآگاه می باشد. اعمال حیاتی بدن مانند تنظیم ضربان قلب، تنفس، سیستم گردش خون و ... نیز بر عهده ی ضمیر ناخودآگاه است.
اگر قرار باشد من خودکار را از روی زمین بردارم تصمیم گرفتن برداشتن خودکار به عهده ی ضمیر خودآگاه است اما این که با کدام دستم خودکار را بردارم؛ بر عهده ی ضمیر ناخودآگاه است. ضمیر ناخودآگاه بر اساس عادت ها و سیستم برنامه ریزی ذهن، عمل می کند و بیش از 90 درصد اعمال روزانه ی ما، مانند افکار، باور ها ، عادت ها، تصمیم گیری ها و..... را انجام می دهد و به عنوان یک مدیر اجرایی قدرتمند، به نحوه ی زندگی ما نظارت می کند.
اگر بخواهیم قدرت ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را در نظر بگیریم مثال فیل و فیلبان را می توانیم بزنیم؛ ناخودآگاه مثل یک فیل است که خیلی قدرتمند است ولی توانایی تشخیص خوب را از بد ندارد. خودآگاه مثل یک فیل بان است که هم قدرتمند است و هم می تواند به فیل جهت و شکل بدهد. بنابراین ناخودآگاه توسط خودآگاه هدایت می شود. خودآگاه هم خیلی قدرتمند است و می تواند به ناخودآگاه شکل بدهد. بنابراین ناخودآگاه را می توانیم توسط خودآگاه کنترل کنیم.
زمانی که تفکر ناخودآگاه قطع شود؛ غریزه دست به کار می شود و در این حالت اگر نتوانیم ناخودآگاه را کنترل کنیم؛ خطرناک است و دقیقا متل اتوموبیلی شبیه است که راننده ی آن سر ندارد.
در نگاه اول، ضمیر ناخودآگاه وظیفه ی حفظ بقا ما را دارد. اما دانشمندانی مانند فروید و یونگ به یافته های بیشتری دست پیدا کردند که نشان می دهد با تسلط بر این بخش از ذهن می توان، به موفقیت های بزرگ دست یافت. ضمیر ناخودآگاه مانند یک جهت یاب عمل می کند. بنابراین همه ی ما را از طریق باورها، ارزش های درونی و یادگیری های گذشته هدایت می کند.
شاید ضمیر خودآگاه گاهی دچار اشتباه شود و بر اساس اتفاقات تغییراتی در تصمیم گیری های خود انجام دهد، اما ضمیر ناخودآگاه از حافظه و قدرت بالایی برخوردار است و هیچ گاه یادگیری های گذشته را فراموش نمی کند.
زمانی که دانشمندی به نام زیگموند فروید مفهوم ذهن هوشیار و نیمه هوشیار را مطرح کرد، تحقیقات زیادی در مورد ذهن صورت گرفت. ما دارای ابعاد پیدا و پنهانی هستیم که با تمرکز بر روی آن ها می توانیم؛ عملکرد مغز را افزایش دهیم. بر خلاف تصور انسان ها، تسلط بر ضمیر ناخودآگاه امکان پذیر است. اما قبل از آن باید با ویژگی ها و نحوه ی عملکرد و برنامه ریزی آن آشنا شویم.
این قانون چنین است که هر اطلاعاتی از قبیل افکار، احساسات و هر ورودی که وارد ذهن ما می شوند؛ ضمیر ناخودآگاه آن را پرورش داده و در آن بزرگ نمایی می کند. یعنی زمانی که یک چیزی را به ضمیر ناخودآگاه می سپاری آن را بزرگ جلوه می دهد. فرض کنید تصمیم گرفته اید یک ماشین خاص قرمز رنگ بخرید؛ به محض تصمیم گیری برای انجام این کار سیستم RAS مغز فعال می شود و پس از آن در خیابان فقط ماشین های قرمز به چشم شما می آید. در این لحظه با خود می گویید چرا تعداد ماشین های قرمز این همه زیاد شده است؟ این کار به خاطر عملکرد ضمیر ناخودآگاه است.
همچنین به خاطر این مشخصه ضمیر ناخودآگاه، ما یک فرد را عاشقانه دوست داریم و یا از فردی متنفر می شویم. به طور مثال اگر با فردی اختلاف نظر داشته باشید و با یکی از رفتارهای او مشکل داشته باشید؛ به طور ناخودآگاه تمام رفتارهای او از دیدگاه شما بد و آزار دهنده جلوه می کند. از طرف دیگر اگر از چند رفتار یک فرد خوشتان بیاید؛ دیگر نقاط ضعف او به چشمتان نمی آید و فقط به خوبی های او توجه می کنید.
به همین دلیل است افرادی که عاشق می شوند؛ در ابتدا فقط خوبی های او را می بینند و پس از مدتی که ذهن شرایط را عادی کرد؛ نقاط ضعف طرف مقابل دیده می شود و اختلاف ها شروع می شود. در چنین شرایطی به فرد مقابل می گوییم چرا عوض شدی؟ چرا رفتارهای تو تغییر کرده است؟ در صورتیکه از این غافل هستیم و نمی دانیم که سیستم ناخودآگاه ما اطلاعات ورودی را چند برابر می کند و حقایق را وارونه جلوه می کند.
شاید کمی عجیب به نظر برسد ولی ضمیر ناخودآگاه همانند یک کودک ساده لوح، توانایی تشخیص واقعیت از خیال را ندارد. از این مشخصه ی ضمیر ناخودآگاه می توان استفاده های گوناگون داشت. اگر بتوانید در شرایط خلسه سبک (موج ذهنی آلفا) اهداف خود را بارها تجسم کنید، ذهن تصور می کند این شرایط در دنیای واقعی در حال وقوع است و خود را با آن مطابقت می دهد.
احتمالا داستان زندگی صاحب هتل های زنجیره ای هیلتون را شنیده اید؛ سال ها به عنوان یک فرد ساده زندگی می کرد اما هر روز در ذهن خود شغل مورد علاقه ی خود را تصور می کرد و خود را در اوج موفقیت می دید. او سال ها بعد صاحب هتل های زنجیره ای هیلتون شد و به عنوان یک فرد موفق و ثروتمند شناخته شد. از او پرسیدند: راز موفقیت شما چیست؟ پاسخ داد؛ من هر روز خودم را در جایگاه مدیر هتل می دیدم و همین تمرین ذهنی به من کمک بسیاری کرد.
قانون سوم ذهن بیان می کند که ضمیر ناخودآگاه دارای قدرت نامحدودی است. انیشتن و استیون هاپکینز و بسیاری از انسان های موفق جهان، توانستند با قدرت ذهن خود بسیاری از معادلات جهان را حل کنند.
در سال 2003 مجله تایمز، داستان مادری را روایت می کرد؛ هنگامی که فرزندش در یک تصادف زیر ماشین گیر کرده بود؛ توانست کمی خودرو را بلند کند تا کودک نجات یابد. این نکته یادآور می شود که همه ی ما انسان ها دارای توانمندی های کافی هستیم اما باید آن را کشف کنیم. ضمیر ناخودآگاه بسیار قدرتمند و توانمند است و ما تنها کاری که باید انجام دهیم این است که، از این توانایی در جهت درست استفاده کنیم. در غیر این صورت قدرت او یا مخرب خواهد شد یا بدون استفاده می ماند.
جذب موفقیت: از قانون سوم ضمیر ناخودآگاه می توان در دستیابی به اهداف استفاده کرد. فردی را در نظر بگیرید که از قدرت درونی خود آگاهی ندارد. در چنین شرایطی، سقف رویاها و آرزوهای خود را بر اساس آگاهی نداشتن خود، برنامه ریزی خواهد کرد. هاپکینز به قدرت عظیم تجسم اشاره می کند و می گوید؛ ذهن ما بدون محدودیت می تواند همانند ذره های مولکول در جهان شناور شود و به کرات دیگر سفر کند. اگر می خواهید این نیروی فوق العاده را بشناسید فقط کافیست که تجسم کنید؛ بهترین وضعیت چیست؟ در این حالت سیستم هوشمند ذهن شما به دنبال عینیت بخشیدن به آن می پردازد.
حال با این مشخصه ی ضمیر ناخودآگاه،غ می توان به نتایج هیجان انگیزی رسید! ضمیر ناخودآگاه همانند یک مزرعه است و هر بذری که در آن بکارید؛ برداشت خواهید کرد. بنابراین این خیلی مهم است که اجازه ندهید باورهای محدود کننده و منفی، شما را به یک فرد معمولی تبدیل کنند.
یکی دیگر از مشخصه های ضمیر ناخودآگاه، حافظه ی قوی و قابل بازگشت است. ذهن ما همانند یک حافظه ی کامپیوتر، در حال فعالیت است و تمامی اتفاقات و رخدادهای زندگی را در خود جمع می کند. رفتارهایی مثل خاطره ی یک مسافرت، یک حادثه و ...
گاهی اوقات ما تصور می کنیم که یک موضوعی را فراموش کرده ایم اما با قرار گرفتن در آن شرایط، دوباره احساسات و افکار آن زمان بازنمایی می شوند. در بسیاری از فرایندهای درمانی، زمانی به بخش قدیم مغز مراجعه می شود؛ در آن لحظه می توان خاطرات و اتفاقات کودکی را بازنمایی کرد که در اصطلاح به آن سیر قهقرایی می گویند. البته این فرایند زیر نظر روانکاو و در شرایط خاص انجام می پذیرد. در این شرایط فرد می تواند به عمق ناخودآگاه خود سفر کند و توانایی های ذاتی خود را کشف کند.
یکی از راه های تاثیرگذاری بر روی ضمیر ناخودآگاه این است که با استفاده از استعاره بتوانیم؛ آن را شرطی کنیم. همه ی ما از گذشته ضرب المثل ها یا شعرهای مختلف را به خاطر داریم. به طور مثال یاد گرفته ایم؛
" هر که بامش بیش برفش بیشتر" و همین باور باعث شده است که در مواقعی به سمت هدف گذاری نرویم. ضمیر ناخودآگاه در شرایط خاص احساسی، به خوبی در دسترس قرار می گیرد و می توان بر روی آن تاثیر گذاشت. بنابراین توجه کنید که از چه کلماتی برای توصیف خود، استفاده می کنید.
در یک برگه ی کاغذ، استعاره ها و صفاتی که در مورد خود به کار می برید را بنویسید: به طور مثال، بعضی افراد خود را به کوه تشبیه می کنند؛ می گویند من مثل کوه محکم هستم
من مثل شیر قوی هستم
من مثل ماه زیبا هستم
من مثل دریا سخاوتمند هستم و .......
این جملات و جملاتی مشابه این ها، نشان می دهند که ما چه دیدی نسبت به خود داریم. اکنون شما در برگه ای در مورد خود بنویسید و خود را توصیف کنید؛ اگر جملات شما منفی است؛ سعی کنید که آن ها را تغییر دهید. مثلا اگر می گویید که من مثل موش ضعیف هستم؛ من فرزند آخر هستم؛ من بدشانس هستم و ......این گفتگوهای ذهنی توسط ضمیر ناخودآگاه، شنیده شده و بر اساس قوانین ذهن متاسفانه چندین برابر تقویت می شود.
واقعیت این است که ضمیر ناخودآگاه همانند تیغ دو لبه عمل می کند. اگر بتوانیم قدرت بی نهایت آن را در مسیر درست هدایت کنیم؛ به هر آنچه که در ذهن تصور می کنیم؛ خواهیم رسید. اما اگر نتوانیم این دریای خروشان را آرام کنیم و در مسیر موفقیت خود قرار دهیم؛ همانند فردی خواهیم شد که سوار بر اتوبوسی شده است که راننده سر ندارد و دیوانه وار به هر سو می رود. اگر نتوانیم ضمیر ناخودآگاه را به درستی برنامه ریزی کنیم؛ آن وقت غریزه دست به کار می شود.
از طریق مواردی چون ریلکسیشن، مراقبه و هیپنوتیزم می توان با مرکز درونی خود تماس پیدا کرد. و پاسخ بسیاری از مسائل را دریافت کرد. لطفا از تنهایی فرار نکنید؛ زیرا در سکوت و تنهایی است که توانایی های ما بروز پیدا می کنند. برای این کار می توانید دقایقی را در یک محیط راحت، آرام و بدون سر و صدا بنشینید و به درون خود تمرکز کنید. سپس با استفاده از تمرینات ذهن آگاهی، با دهن ناهوشیار خود وارد ارتباط شوید و ارتباط بگیرید. در قدم اول، تنفس خود را تنظیم کنید و چندین مرتبه نفس عمیق داشته باشید تا اکسیژن بیشتری ریه ی شما را پر کند.
برای قدم دوم، صدای خود را در حالت آلفا قرار دهید. برای این کار می توانید؛ صدا را در پایین ترین سطح خود قرار دهید؛ درست مثل زمانی که در خواب هستید. این صدا بسیار کم حجم و نامفهوم است. شما نیز این نوع لحن را تمرین کنید و طوری صحبت کنید که خودتان بشنوید.
در قدم سوم، تصویر سازی و عبارات تاکیدی را آغاز کنید. برای این کار می توانید به ذهن خود تلقین کنید که در اوج آرامش است و در محیطی مثل جنگل و دریا در حال قدم زدن هستید. سپس یک دسته انرژی مثبت از پاها وارد بدن شما می شود. تک تک اعضای بدن را تجسم کنید که در اوج آرامش هستند. سپس این انرژی به روده، قلب، دست ها، گردن و سر شما می رسد. این کار کمک می کند تا فرآیند تجسم و آرام سازی بهتر شکل بگیرد.
در قدم چهارم، فرض کنید بر روی یک نیمکت نشسته اید و شخصی شبیه شماست؛ اما سال ها از او دور بوده اید در کنار شما می نشیند. در واقع او کودک درون یا ضمیر ناخودآگاه ماست که سال ها او را نادیده گرفتیم و از او غافل بوده ایم. در این تمرین ذهنی، قرار است هر چند کوتاه با او ارتباط داشته باشیم. البته شاید در ابتدا، تمایلی به برقراری ارتباط نداشته باشد ( چون هنوز به ما اعتماد ندارد ) اما شما این روند را ادامه دهید.
در قدم پنجم، اگر توانستید با این بخش از ذهن وارد ارتباط شوید؛ می توانید سوالات خود را مطرح کنید. انتظار نداشته باشید پاسخ خود را به طور کامل دریافت کنید بلکه در این بخش با دیدن تصاویر و یادآوری یک جمله یا یک کلمه، می توانید به سمت پاسخ سوال خود هدایت شوید.
2. تکرار تکرار تکرار
یکی دیگر از فرایند های مهم تاثیرگذار روی ذهن ناهوشیار، تکرار کارها می باشد. هنگامی که یک رفتار یا مهارت را به صورت روزانه و مستمر تکرار کنیم؛ از قسمت خودآگاه ذهن ما وارد قسمت ناخودآگاه می شود. و این موقع است که رفتار ما تبدیل به مهارت می شود و باعث می شود اعتماد به نفس ما چند برابر شود.
افزایش اعتماد به نفس، این باور را در شما به وجود می آورد که فرد ارزشمندی هستید. از این رو در سطح ناخودآگاه خود می پذیرید که می توانید به موفقیت های بیشتر برسید. ( شما لایق بهترین ها هستید ) با این کار می توانید اغلب مهارت ها را به صورت یک عادت جدید در خود ایجاد کنید.
به عقیده ی من، درک این قانون بسیار اهمیت دارد. این قانون در مورد مقاومت ضمیر ناخودآگاه در برابر تغییر است. یکی از خصوصیات اصلی ضمیر ناخودآگاه، این است که این بخش از ذهن ما، تمایل دارد وضعیت فعلی خود را که به آن عادت کرده است را به هر طریقی که شده است حفظ کند. به طور مثال؛ اگر چند سال در یک شغل خاص به فعالیت بپردازید؛ ضمیر ناخودآگاه تمایل به حفظ همان شرایط را دارد و مقاومت زیادی برای تغییر شغل خواهد داشت ( مطمئن باشید برای تغییر شرایط فعلی، ذهن فرش قرمز برای شما پهن نخواهد کرد). مثلا تصمیم می گیرید که به معنای واقعی سحر خیز شوید؛ اتفاقا همان روز تمایل دارید بیشتر بخوابید و در بستر بمانید.
به خاطر این خصوصیت ضمیر ناخودآگاه است که در بسیاری از مواقع، افراد از اهداف خود دست می کشند زیرا سیستم هوشمند بدن، در شرایط تنش زا احساس خطر می کند و تمایل دارد فرد را به عادات و حالات قبل خود بازگرداند. بنابراین افرادی به موفقیت می رسند که این مشخصه ی ضمیر ناخودآگاه را شناسایی کنند. یک شعار در ان ال پی هست : انجام دادن کارهای قبل برابر است با همان نتایج قبل
پس شروع کن به انجام کارهای جدید تا نتایج جدید دریافت کنی!