در تاریکی شب بر اوج ستاره ها بنگر که چگونه کنار هم بر زیبایی آسمان می افزایند
چراغ هارو خاموش کن و باهاشون همراه شو
همونطور که امروز تموم شد
امروز با همه ی اون سختی هاش
با همه ی خراب کردنات
با همه ی موفقیت های کوچیکت
تصمیم های کوچیکی که در لحظه گرفتی
با همه ی زیبایی که حواست بهش نبود
با همه ی زیبایی که حواست بهش بود
با همون یک ذره خوشحالی ای که امروز داشتی
با همه ی دلتنگی هایی که داشتی و نداشتی
با همه ی احساسات خوب و بد و لذت بخش و علاقه و ترس و شادی و آگاهی و نفرت و غم و بی میلی و حواس پرتی و تعجب و بی زاری و هوشیاری و شگفتی. همه و همه
آخرش هم در یک خواب راحت یا پر هیاهو به هوشیاری خودت خاتمه میدی
و این چرخه ی بی پایان ادامه داره.
امروز تموم شد
و حالا شب شده
وقت خوابه
دوباره مثل همیشه
مثل دیشب. مثل پریشب.
آیا واقعا میشود که یک بار برای همیشه تغییر کنم؟
همون طور که میخواهم زندگی کنم
همون طور که میخواهم بخوابم
همون طور که میخواهم فکر کنم
ماه بر من می نگرد با لحن زیبای همیشگی اش میگوید
چرا حرفی از شب نداری؟
چرا نمیتونی خوب توصیفش کنی؟
زیبایی های غیر قابل توصیف
چقدر این شب زیباست
چقدر خوب و قشنگ بر انرژی روحی و جسمی مون کاسته میشه
برای یک سفر راحت
رفتن به یک دنیای عجیب و غریب که هزاران افسانه برای خودش ساخته
در این دنیا همچی وجود داره
البته اگه قبلا اون چیزا رو دیده باشی.
ممکنه کسایی که میبینی بشناسی یا نشناسی
یهو به خودت بیای که من کجام؟
اینا کی هستن؟
همون لحظه درک کنی که در یک دنیای دیگری هستی
همون دنیای ذهنت یعنی خواب
چقدر زیباست ، وقتی در یک خواب خوب خودتو گم کنی
و دیگر از خواب بیدار نشی...
خب اما همیشه اینطور نیست نمیدونم چرا
ولی وقتی هر شب که میخوابم
هر شب که آگاهیم بیشتر میشه
هر شب که با هیچ فکری میخوابم
خواب هایم هم بد تر میشه
فکر کنم باید اینو بفهمم که پیشرفت کردن کار راحتی نیست
حتی قراره خواب هایت هم آروم نگیره
بلکه تک تک سلول های بدنت در حال جنب و جوش هستند
به قدری بهت فشار میاد که یهو به یک جایی خیره بشی
در هم بشکنی و از همه دور بشی
ولی ایندفعه در اون دنیای خیالی نیستی
در دنیای خودت هستی
در دنیایی که خودت همیشه میخواستی
همون چیزایی که در طول روز میخواستی انجام بدی
و بعدش با خیال راحت شب رو بر روی پاهایت بگذرانی
یا شب رو با پر از نگرانی برای خودت تموم کنی.
همشون خوبی های خودشون رو دارن
بیلی ایلش میگه که
چرا وقتی همه میروند، پس منتظرشونیم؟
ما هم به همدیگر دروغ میگیم
تا اینکه احساس کنیم حق با ماست
بزرگ ترین دروغی که میتونیم بگیم ، دروغ هایی هست که خودمون به خودمون میگوییم
و ذهنمون هم حاضر و آماده برای اینکه مارو از حقیقت دور کنه و به راحتی برسه ، اون رو قبول میکنه.
اما میدونی چیه
تو باید بدونی
حتی اگه وقتش هم شده باشه ، تو نمیتونی بری
نمیتونی جا بزنی
نمیتونی خودت رو ببازی
این کار ها ، تو خون ما نیست
بلکه تو ذهنمونه
پس ازش فرار کن
گریه کردن اشکالی نداره ، اشکالی نداره خم بشی و زمین بخوری
اما تو تنها نیستی
تو خودت رو داری.
𝐸𝑣𝑒𝑟𝑦𝑏𝑜𝑑𝑦 𝑑𝑖𝑒𝑠 - 𝑩𝒊𝒍𝒍𝒊𝒆 𝑬𝒊𝒍𝒊𝒔𝒉
♫︎♫︎(:̲̅:̲̅:̲̅[̲̅:♡:]̲̅:̲̅:̲̅:̲̅)
چشمانم را میبندم و خودم را در این دنیای تاریک غرق میکنم تا بیننده ی این زیبایی های ناتمام باشم
یک خواب همیشگی
برای همیشه.
اما چرا بعضی وقتا خواب اینقدر باحال و بچگونه بنظر میرسه؛)؟
ماه ازم میخواست که نوشته ی بهتری از دنیایش خلق کنم.
اما من یک چیزی رو هرگز درک نکرده بودم
آرامشی که در این زیبایی جریانه.
چطور اینقدر میتونه خوب باشه؟
فکر میکنم که این زیبایی شب به ماها بستگی داره
اینکه ، چطور این زیبایی رو ببینم؟
چطور میتونیم بر حسن و خوبرویی این منظره بیفزاییم؟
در حقیقت این شمایید که این شب را پر از وجاهت یا زشتی میکنید
در واقع این ماییم که شب را بر خودمون تغییر میدیم
شب تغییری نمیکند
گاهی شب را نادیده میگیریم و گاه آن را جزئی از زندگی خود میدانیم
همه ی اینها به خودمون بستگی داره
پس بیاین باهاش همراه بشیم
توجیه های پوچمون رو برای زندگی کنار بگذاریم و فقط به خودمون و دنیامون فکر کنم
به چیزی که میخوایم بشیم
به رویا هامون
اینکه رویا ها به حقیقت نمیپیوندند دروغ محضه
اونها رو فقط میگن برای اینکه خودشون رو توجیه کنند
و یک راحتی ای برای ذهنشون به ارمغان بیارند
اما ما اینجوری نیستیم ، درسته؟.