مقابلت میخندند
با اشک هایت می گریند
و با خنده هایت پا به پا زندگی می کنند
به من بگویید ؟
چه کسی به راستی اطمینان دارد آن ها شفاف اند ؟
چه کسی می تواند باور کند آن ها از درون شکارچی های قهاری اند
شکار خود را دنبال می کنند
بوی خون و وسوسه ی شکار نمیتواند مانع انجام نقشه آن ها شود
به شکارشان نزدیک می شوند
خود را همجنس و دوست می پندارند
آنقدر حقیقی و دلنشین دروغ می گویند که حتی خودشان هم گاهی نقشه کثیفشان را از یاد می برند
آنقدر زیبا در قالب یک دوست حفره های خالی زندگیتان را پر می کنند
همدم شادی و غم و نفرتتان می شوند
اما در حقیقت از اشکهایتان می نوشند
از غم هایتان تغذیه می کنند
و از خشمتان می هراسند
در دل می گویند نرسد روزی که آتش وجودتان جوانه بزند
آنگاه هیچ آبی را توان متوقف کردنش نیست
آنگاه این آن ها هستند که باید بسوزند
آری بوی قلب سوخته می آید
با لذت تماشایش کن
با شهوت تماشایش کن
و زوزه ای بکش ....
~•°stargirl°•~