گاهی زندگی پایش را بیخ گلویت میگزارد .نفست را تنگ میکند ،دیگر اکسیژن وخونی برای کمی تفکر برای تو به جای نمیگزارد .
در این هنگام به درونت سفر کن ، صدای گریستنی به گوشت میرسد.
کمی به خودت میایی ومیبنی در مقابل خودت قرار گرفته ای !
کسی که در گوشه ای از وجودت رهایش کردی .
نفسش را بستی .نمی دانستی وحودت را در بر دارد؟ امیدت را دربر دارد؟
در آغوش بگیرَش بگو کنارش خواهی ماند .
بگو.درالویت تو قرار دارد تا زندگی هم تو را درالویت خود قرار بدهد.