«من درون خودم بادامهایی دارم. شما هم دارید. کسانی که به آنها عشق یا تنفر میورزید، هم دارند. هیچکس نمیتواند آن بادامها را درون خود حس کند. فقط میدانید که آنجا هستند. خلاصه بگویم، این داستان، در مورد ملاقات دو هیولاست. یکی از آن دو من هستم. به شما نمیگویم که پایان این داستان شاد است یا غمانگیز. چون، اول از همه، هر داستانی وقتی پایانش مشخص شود کسلکننده میشود. دوم، اینکه به شما نمیگویم باعث میشود بیشتر جذب و درگیر این داستان شوید . در آخر، البته میدانم که بیشتر به یک بهانه میماند، اما نه شما، نه من و نه هیچکس دیگری نمیتواند واقعاً بداند که داستانی شاد است یا غمانگیز.»
«بادام» رمانی از نویسنده و فیلمساز کرهای وون پیونگ سون است که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نوشته شده است اما برای بزرگسالان نیز کتاب تاملبرانگیزی محسوب میشود.
شخصیت اصلی داستان پسری به نام «یون جه» است که از ناتوانی ذهنی در درک و بروز احساسات رنج میبرد. مادر و مادربزرگش در تلاشند تا او را برای زندگی در دنیای انسانی علی رغم بیماریش آماده کنند اما در شب تولد شانزده سالگیش حادثهای اتفاق میافتد که زندگیش را برای همیشه تغییر میدهد.
سون در این رمان که نوشتن و ویرایشش، 3 سال طول کشید به دغدغههای نوجوانان در سن بحرانی بلوغ و مشکلاتی که والدین با آن دست و پنجه نرم میکنند پرداخته است. طنز تلخ، بیان ساده و توصیف دقیق به دور از قضاوت و احساس جزو برجستهترین ویژگیهای این داستان است که به زیبایی بر تن شخصیت اصلی و راوی داستان، «یون جه» نشسته است.
خواندن این رمان را به دوستانی که در حوزه ادبیات داستانی کودک و نوجوان فعالیت میکنند، توصیه میکنم.
«چراغ را خاموش کردم و بوی کتاب را استشمام کردم که هنوز باقیمانده بود. به اندازه پس زمینه اطرافم آشنا بود. اما متوجه شدم که چیزی کمی متفاوت روی عطر است. ناگهان اخگر کوچکی دوباره در قلبم روشن شد. میخواستم بین سطرها را بخوانم. من میخواستم کسی باشم که واقعاً معنای کلمات نویسنده را بفهمد. من میخواستم افراد بیشتری را بشناسم، بتوانم در گفتگوهای عمیق شرکت کنم، و یاد بگیرم که انسان بودن چیست.»