وانیلی؛
وانیلی؛
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

پروانه ها هیس...!



پروانه ها هیس....
پروانه ها هیس....


نمیتونم بنویسم ، نمیتونم حرف بزنم و نمیتونم گریه کنم

من بی احساس نیستم ولی توان بیان کردن احساسات درونی و حرف های قلبم را ندارم شاید چون حس میکنم حرف های درونم برای مردم بی اهمیت هست شایدم میترسم، شاید نمیخوام آسیب ببینم و شاید خاطرات گذشته مرا وادار به سکوت کردن می‌کند ...

من ؟ پر از احساسات سرکوب شده ام ، پر از حرف های بیان نشده و پر از اشک های تلنبار شده در قلب و پر از آشوب و حیرانگی روح

عشق کهنه ای ک ذره ذره جانم فدایش میشود،خاطراتی ک روحم را گاه نوازش و گاه زخمی می‌کنند، او .... شایدم بعد او، این من جدید ساخته شد . این من از ظاهر بی احساس و از درون پر از احساسات سخت و زیبا...

یاد آن روزها بخیر که اشک هایم هر وقت دلش می‌خواست سرازیر میشد، آن روزها ک طلوع و غروب برایم زیبا بود و فریادم بی صدا نبود

دلم برای پروانه های قبلی ام تنگ است آن پروانه های صورتی و پر از احساسات و خوشحالی پر از عشق و پر از شادی ، پروانه ها آروم بودن و من پر از شیطنت...

اکنون پروانه های جدیدی به سراغم آمده اند درونم پر از پروانه های پر سر و صدا و پر جنب و جوش شده ؛پروانه های پر از هیاهو و منی آرام و بی صدا ، پروانه هایی که سیع دارن آزاد شوند، سیع دارن فریاد بزنند ، گریه کنند و کافی بودن را حس کنند ؛هیس هیس پروانه ها هیسس ساکت باشید آروم نباید کسی بفهمه چی داره توی قلب کوچولوتون میگذره نباید کسی بهتون آسیب بزنه

هیس پروانه ها هیس...


پروانه‌ها هیسپروانهبی صدااروم باشاو نیست
‌ نازِ چشمانِ تو را قاب کنم در دلِ  شب تا که مهتاب ننازد به جمالش هر شب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید