وانیلی؛·۱ ماه پیشچشم هاخیلی وقت است که دیگر به چهره نگاه نمیکنم. خیلی وقت است که حرف هارا از چشم ها میخانم و خیلی وقت است که دیگر به نوشته ها و…
وانیلی؛درپناهگاه نویسندگان·۲ ماه پیشکمی درباره ی چشم ها!اگر شروع به خواندن کردید لطف کنید تا آخر ادامه دهید، نوشته ها معصوم تر از آن هستند که نصفه و نیمه رها شوند .سه سرزمین متفاوت !چشم ها زبان ر…
وانیلی؛درنامـهای به تو که نمیخوانی·۳ ماه پیشپیشم بمآنبابا... برای لحظه ای دور از تمام اتفاقات و ناراحتی ها، تو بابای منی :) از همون بچگی وقتی کوچیک بودم دوست داشتم بیام بغلت کنم بگم بابا من…
وانیلی؛درپناهگاه نویسندگان·۴ ماه پیشپرتقال ممنوع منهیچ وقت از نزدیک ندیدم خنده هاتو اما با صدای خنده هات عاشق تر از قبل شدم بغلت نکردم ولی هر ثانیه دلم تنگ بغل کردنته
وانیلی؛·۴ ماه پیشپروانه ها هیس...!پروانه ها هیس....نمیتونم بنویسم ، نمیتونم حرف بزنم و نمیتونم گریه کنممن بی احساس نیستم ولی توان بیان کردن احساسات درونی و حرف های قلبم را…