در بلاد ما، از این برج و بارو ها پر است
چند وقتی میشود نان های سفره، آجر است
چند وقتی میشود دنبال نورم، نور ماه
آن هلالی! پرتو نورانی اش در بین راه
چند وقتی آسمانم تنگ تر تیره تر است
بی مرامم، ناخوشم، معرفتم خیره سر است
دیدن مهتاب مانند خیال روی توست
آرزو های لطیف من روانه سوی توست
مانع دیدار من با ماه، برج و ابر ها
عامل دوری من با تو، بند و زجر ها
قلب ما با دوستی ها، عشق ها مان دم خور است
در بلاد ما، از این برج بارو ها پر است!...
✍ریحانه کثیری نژاد
🗓۲۵ اسفند ۱۴۰۲...'۰۳:۱۰