ویرگول
ورودثبت نام
Amaryllis
Amaryllis
Amaryllis
Amaryllis
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

بستر افسردگی

و اکنون که تو در تخت زیبای خود ارمیده ای من به دلتنگی ابرهای پاییز می بارم

و تو تصور نمیکنی که چقدر محتاج مهربانی تو هستم

آنگاه که اخرین دیدار تورا در اغوش گرفتم را خوب به خاطر دارم

هیچ گاه فکر نمیکردم که آن آغوش ناگهانی آخرین حسرت زندگی ام باشد

این دست ها دیگر دست گیر تو نیست

نفس کم اورده ام بی تو

هوایی که عطر تورا به یاد من نمی اورد

در زیر اسمانی که تو در دور ترین نقطه ی ممکن ان زندگی میکنی من غریب وار دلتنگم

آه ای مهربان غمگینم تورا چه کسی از من رهانید

در کنار تو به نان و آب نه بلکه با عشق و محبت و همنوایی و همیاری زیستم

به دور از خانواده

به دور از تمامی هم زبانانم با تو زیستم و تو بر من مهر روا داشتی

تورا چه شد که به یکباره دست نامهربان خود را بر صورت کلمات پر عطوفتت کوباندی و کلماتی مملو ازکینه و نفرت بر من رواندی

دلم نمی آمد حتی تکه کلامی ب تو بگویم

آن حرف ها راهم حتی خودم در دفاع خودم نگفته بودم اخر تو که میدانی عزیز مهربانم همیشه در برابر زبان تند تو من بی سلاح بودم

چرا اینگونه راه مروت و مهر را برمن بستی و بیگانه شدی

من اینجا در حسرت آغوش تو شبانه روز میبارم

هربار تورا میبینم و خاطراتمان را مرور میکنم

راستی چگونه توانستی آن خلطرات زیبا را به یکباره از قلبت بزدایی گویی که چرک و شوخ از جسم فرش خانه پاک کردی یا گردو غباری را تکاندی

من هنوز هم ایستاده ام

هنوزهم دلتنگم

هنوزهم نمیتوانم باور کنم که کسی که اورا به سان جان دوستش میداشتم .......

من هنوز هم خسته و دلتنگم

من ناباورانه زندگی میکنم در بهت روزگار تلخی که نتوانست مارا یکدم خوش کند

برزندگیآغوش
۳
۱
Amaryllis
Amaryllis
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید