قسمت دوم
خواب هم نبودم چون ناخن انگشت کوچیکم که گوشه کرده بود هنوز خیلی درد میکرد .
همهچی انگار شبیه اون کارتونی شده بود که دیشب دیدم. آلیس تو سرزمین عجایب.
ولی خب، اگه موهامو حساب نکنم ،
میتونم بگم خودِ آلیس شدم! فقط این اتاق اونقدر بزرگ نیست که بشه بهش گفت “سرزمین”. خیلی خیلی که بزرگ باشه، شاید چهلتا از این میز کوچیکا که الان پشتش نشستم، توش جا بشه.
اما یه چیزی… شاید این دیوارا، اگه بهشون دست بزنم ، برن عقب و یه راه مخفی باز شه. یه اتاق دیگه، یا شاید یه دنیای دیگه!
کاشکی میشد امتحان کنم… کاش دیوارا نرم باشن، مثل تو خواب، وقتی میتونی هر جا خواستی بری.
شاید اگه امتحان کنم، اونور یه چیز عجیب منتظرم باشه… مثل تو کارتونه!
حتما وقتی خواب بودم یکی از توی همون کارتون، منو اماده و مرتب ، غیبم کرده باشه و بعد با عجله از سقف اتاق انداخته باشه مستقیم روی یه صندلی فلزی که اتفاقا روبروش یه خانم خیلی غریبه نشسته.
غریبه نه
خیلی غریبه
غریبه وقتیه که مامانت پیشت هست و لازم نیست نگران چیزی باشی و خیلی حواست جمع باشه
اما خیلی غریبه وقتیه که با اون آدم غرببه تنهایی اونوقته که خیلی باید مواظب خودت باشی وقتی با یه آدم خیلی غریبه تنهایی، دیگه جای بازیگوشی و حواسپرتی نیست. باید حواست به همهچی باشه، به حرفایی که میزنه، به کارایی که میکنه. یه جوری انگار نباید هیچ کاری کنی که اونا نفهمی به نظر بیان، یا فکر کنن داری بیخیال بازی میکنی. فقط باید ساکت و آروم باشی با حواس جمع جمع
چون اون جا دیگه هیچکس نیست که هوات رو داشته باشه.
خانم خیلی اخمو بود و اصلا نمی خندید حتی نخواست بدونه حالم چطوره ؟
با موهای طلایی پف کرده اش یه جور عجیبی از بالای عینک بزرگ گربه اییش زل زده بود بهم ، که خیال میکردی در حال کشف یک موجود جدیده که زیر ذره بینش بدجوری گیر افتاده
ما تنها بودیم و خبری از هیچ گربه یا ملکه ایی نبود .
یک لحظه صدای مامانم رو از پشت در شنیدم
از اینکه تنها توی اتاق بودم و از مامانم خواسته بودند پشت در منتظر بمونه ابدا ناراحت یا نگران نبودم مطمئن بودم تا باز شدن در همونجا می ایسته و بدون من خونه بر نمی گرده یعنی اگه بخاطر اذیت هامم تصمیم میگرفت منو چند روزی اونجا تنها بگذاره ، قطعا نمیتونست جواب بابام رو بده
خب بگه من کجام ؟؟
چون جادو رو بزرگتر ها اثر نداره اینو دوستی که تازه پیدا کردم بهم گفت اخه اونهم کارتون آلیس رو دیده بود و میگفت بدجوری دچار جادوی آلیس شده حتی چند شب هم نتونسته بود خوب بخوابه میگفت یکبار از سوراخ کلید وارد دستشویی شده و انقدر سوراخ کلید تنگ بود که موقع رد شدن خودش رو خیس کرده
البته اینم بهم گفت که صبح با لباس خیس از خواب پا شده
من بهش گفتم شاید جادو نشده بوده و فقط خواب دیده
اما اون مطمئن بود جادو بوده و عقیده داشت خیلی خوش شانس بوده که خودش رو خیس کرده چون باعث خلاصی از جادو شده بود که البته بخاطر پشت دستی که از مامانش خورده تاوانش رو هم پس داده
من بهش گفتم اگه میخواد بفهمه جادو شده یا نه، باید حتما به یه ساعت نگاه کنه، اونم دو بار پشت سر هم. اگه عقربهها تکون نخورن، یعنی جادو شده. چون عقربهها توی دنیای واقعی هیچوقت نمیتونن بیحرکت بمونن، حتی برای یه لحظه. این قانون ساعتهاست!
