خلاقیت ، کلمه ای فراتر از شعارهای روز جهان کسب و کار است، به یک عامل حیاتی در موفقیت سازمانی و فردی تبدیل شده است. خلاقیت در سازمانها را باید به عنوان فرآیندی تعریف کرد که به موجب آن ایده های جدیدی که نوآوری را میسر می سازند، توسعه می یابند. هر گاه با رهبران سازمانی صحبت کنید، کلماتی همچون «خلاقیت» و «نوآوری» را از زبان آنان خواهید شنید. اما برای بسیاری از افراد، این کلمات تنها در حد شعارهای رایج هستند. واقعاً تعداد اندکی می دانند که چگونه نوآوری و خلاقیت را در سازمانشان توسعه دهند. حتی تعداد کمتری می دانند که چگونه چنین کاری را انجام دهند. تحقیق من نشاندهنده ده عامل برتر در قبال خلاقیت موفقیت آمیز در سازمانها است. من آنها را بر اساس اولویتی ارایه نموده ام که پاسخ دهندگان اعلام کرده اند. مطالبی که در علامت نقل قول هستند، عیناً برگرفته شده از پاسخهای ارایه شده می باشند.
«این پول است که مشوق من برای سر کار آمدن است اما این پول نیست که بهترین کار مرا باعث می-شود.» حقوق مهم است و باید در حدی مناسب باشد ،اما تنها عامل تاثیر گذار در خلاقیت نیست .خلاقیت نیازمند درک مسائلی است که باعث تحرک کارکنان می شود.
اکثر افراد با این موضوع موافقند اما استثناهایی نیز وجود دارند که در پاسخها مشهود است.
«واحدی که من در آن کار می کنم، برای هر موضوعی اهدافی را تعیین نموده است. اما واقعیت آن است که اگر من به کاری علاقه مند شوم، سعی می کنم تمام تلاش خود را برای عملی ساختن آن انجام دهم.»
وجود کارکنان با انگیزه برای داشتن یک سازمان خلاق، الزامی است. بسیاری معتقدند که اگر انگیزه نباشد، خلاقیت هم نخواهد بود. برخی دیدگاه خود در قبال این موضوع را چنین بیان می کنند: «اگر انگیزه داشته باشم، خلاقیتم بیشتر خواهد بود هر چند که عکس این موضوع نیز صادق است. من شاهد بوده ام که افراد دارای انگیزة زیاد یا کم ، در کارشان نیز سیر صعودی یا نزولی داشته اند.» مسلماً انگیزة مثبت کارکنان، خلاقیت سازمان را افزایش می دهد.
در حالی که خلاقیت می تواند با عبور از موانع به موفقیت برسد، محیطی که خلاقیت سازمانی را ترغیب می کند، می تواند از مزایای منابع گوناگونی بهره مند شود. نقش رهبران حذف موانع است. «رهبری که موانع را از سر راه برمی دارد، خلاقیت سازمانی را تقویت می نماید.»
پاسخ دهندگان به این موضوع اشاره می کردند که برای آغاز یک تحول اساسی تا چه حد اختیار و آزادی عمل داشته اند. برخی این آزادی و اختیار را به دیگران اعطا کرده بودند و برخی نیز منتظر بودند تا این آزادی به آنها اعطا شود. بسیاری از افراد، از نگرانی و اضطرابی که همراه با اعطای قدرت وجود داشت، سخن می گفتند. اعطای مناسب اختیارات به افراد باعث افزایش ابتکار، حضور در کار، اشتیاق، نوآوری و سرعت در کار می شود و البته افزایش سطح نگرانی و اضطراب را نیز در پی خواهد داشت.
یکی از پاسخ دهندگان چنین می گفت: «محیط سازمان باید به گونه ای باشد که در آن مشکلات بدون سرزنش و توبیخ دیگران مورد بررسی قرار گیرد.» این یک ساختار مناسب سازمانی است که می تواند باعث انعطاف پذیری، سازگاری و تمرکززدایی در قبال اختیارات شود.
«از نظر من، یکی از موانع مهم، وجود محیطی است که در آن افراد یکدیگر را نادیده می گیرند، اطلاعات مبادله نمی شوند و هیچ اعتباری برای خلاقیت وجود ندارد.» پاسخ دهندة دیگری می گفت: «دستیابی به اطلاعات الزامی است . خلاقیت از طریق بیان ایده های جدید که ناشی از تجارب گذشته هستند، پرورش می یابد ، تا بتوان از این اطلاعات در موقعیتهای جدیدی استفاده کرد.» ارتباطات آزاد در قبال تحولات سازمانی، تصمیم گیریها و سیاستها؛ فرصتهای ابراز نگرانی، ادراکها و عقاید؛ و احساس اینکه «به افراد توجه می شود و حرف آنها شنیده می شود»، همگی باعث تقویت خلاقیت سازمانی می-شوند.
?
.
این اولویت ارتباط تنگاتنگی با زمان دارد اما در عین حال شامل محیط فیزیکی مورد نیاز برای «آزمودن» ایده های جدید و تامین منابع مالی لازم برای چنین پیگیری هایی نیز می شود. «من زمانی در بهترین حالت خلاقیت قرار دارم که بتوانم میان نیاز به دسترسی به افراد و منابع یا دسترسی به زمان توازن برقرار کنم. زمانی به بهترین شکل اندیشه های من بارور می شوند که ایده هایم را دیگران بیازمایند. گاهی اوقات، این کار بسیار دشوار است. »
محیطی که برای خلاقیت مساعد است، محیطی است که در آن از یک موسیقی مناسب، آثار هنری زیبا و عناصر تحریک کنندة خلاقیت استفاده شده است. نمی دانم تا چه حد با این موضوع موافق هستید. محیط و منابع مناسب، خلاقیت سازمانی را تقویت می کنند.
صلاحیت کارکنان دومین موضوع مهمی است که در تقویت خلاقیت سازمانی مطرح شده است. وقتی از پاسخ دهندگان خواستیم که بیشتر در باب این موضوع سخن بگویند، آنها طیفی از موضوعات مختلف را بیان کردند که می توان چکیدة آن را در این جمله گفت: «اگر بدانم می توانم به کارکنانم اتکا کنم و بدانم آنها به لحاظ فنی از صلاحیت کافی برخوردارند، آنگاه قادر خواهم بود تا مرز های صلاحیت فنی را به حوزه هایی جدیدتر و ناشناخته تر توسعه دهم و در نتیجه به عقایدی خلاقانه و نوآورانه دست یابم.»
اما برخی نیز نگرشی متفاوت را بیان می کردند: «اینکه فردی تنها به لحاظ فنی ، صلاحیت داشته باشد، بدان معنا نیست که توانایی ایجاد عقاید جدید و خلاقانه را دارد. برخی افراد، برای انجام دادن کاری نه صلاحیت دارند و نه اعتماد به نفس.»
پاسخ های ارایه شده حکایت از آن داشتند که اجماع نظری کلی در این زمینه وجود دارد که کارکنان با صلاحیت برای خلاقیت سازمانی مهم هستند اما در مورد نوع صلاحیتها، اختلاف نظرهایی وجود دارد.
بیشتر پاسخ دهندگان موضوع زمان را به عنوان مهم ترین عامل در تقویت خلاقیت سازمانی ذکر کرده اند و اهمیت آن را از هر عامل دیگری بیشتر دانسته اند: «اگر زمان مناسبی در اختیار من باشد و هیچ کس در آن مزاحمم نشود، می توانم کارم را به نحو احسن انجام دهم. بسیار کم پیش می آید که در طول روز، فضا و زمان کافی برای فکر کردن بیابم. می دانم که اگر چنین شود، برای من بسیار مطلوب خواهد بود و رضایت بیشتری از شغل خواهم داشت. این یک چالش بزرگ و واقعی برای من است.»
تحقیق ترسا آمابیل ، این موضوع را تایید می کند. نتایج و یافته های این تحقیق حکایت از آن دارند که بر خلاف باور اغلب مردم مبنی بر اینکه آنها در موقعیت فشار و بن بست¬ زمانی از خلاقیت بیشتری برخوردارند، در واقع عکس این موضوع صادق است یعنی وقتی که افراد مجبورند به جنگ زمان بروند، خلاقیتشان به حداقل می رسد. به نظر می رسد که فشار زمانی از خلاقیت افراد می کاهد زیرا افراد عمیقاً به مقابله با یک مشکل نمی پردازند. خلاقیت نیازمند در اختیار داشتن زمان کافی است. افراد نیازمند زمان هستند تا به بررسی یک مسئله بپردازند و اجازه دهند که عقایدشان متبلور شوند. خلاقیت سازمانی نیازمند زمان است.
افراد تحت بررسی، مشکل کمی در قبال شناسایی عواملی داشتند که از نظرشان برای تقویت خلاقیت سازمانی الزامی هستند. با وجود این ، تعداد اندکی از پاسخ دهندگان اظهار داشتند که در سازمانهایی کار می کرده اند که چنین عواملی را عملی می ساخته اند.
«شخصاً احساس می کنم ، سرم خیلی شلوغ است. حتی تصور یک ایدة جدید و نوآورانه نیز آزاردهنده است زیرا فقط به حجم انبوه کاری من می افزاید. من همواره احساس متفاوتی داشته ام و توانایی خودم را در گذشته به اثبات رسانده ام. اما شاید فقط به جنبة خلاقیت در کارم توجه کرده و دیگر ابعاد کاری را به حال خود رها کرده ام.»
متأسفانه باید بگویم که به اعتقاد من حق با این پاسخ دهنده است.
«افراد غیر خلاق در سازمان، در هر سطحی که باشند باید از مسیر افراد خلاق بیرون رانده شوند.»
«محیط باید آنقدر امن باشد که بتوان در آن اشتباه کرد – ولی اشتباهات را تکرار نکرد – زیرا یاد گرفتن بدون اشتباه کردن بسیار دشوار است.»
«رهبران دلمرده و بی حوصله، سازمانهایی دلمرده و بی حوصله خلق می کنند.»
بنابراین، اگر خلاقیت برای شما و آیندة سازمانتان مهم است، باید قبل از اینکه از عواقب آن یکه بخورید، زمان کافی به بررسی آن اختصاص دهید.