فاطمه رئیسی
فاطمه رئیسی
خواندن ۸ دقیقه·۲ ماه پیش

اشعار رها رئیسی



بعد کولاک یک روز آفتابی سروها به استقبال بهار آمده اند

علفزار ها با موهای پریشان به رنگ سیدی

برای بهار با آهنگ نسیم می رقصند

زندگی سکوت کرده هست وفقط می نگرد

برگ های سبز و تازه به هم دیگر سلام

🪴🪴🪴

ای روز های بیخیالی من فراموشت کرده بودم

ولی رد پات در قالیچه کنار عوض مانده

جارو میکشم می شویم تا از یاد بروی

ای روز های بیخیالی

خسته شده هم از نمیتونم ونمی دونم

خسته شده ام از حرف همسایه ها

به امید بهترین شاید سخت باشه فرمول داره

ولی بدون راز موفقیت تو هم فرمل داره

📚📚📚

ای دل ناتوانم کردی نه من ناتوانی نکردم

من دیگر پیر و پژمرده شده ام

زخمی ام از نزدیکان از اطرافیان

در جایگاهی سخت تعبید شده ام

که همه سربازانش غم و اندوه هستند

اشک آور و خسته کننده کاش در تاریک ترین

انفرادی شادی های زود گذر اسیر می شدم

تا آخر اسکلت هایم را به سگ های گرسنه می دادند

و شبیه یک شخص افسانه‌ای

به طرز فجیعی مرده بود تا این درد ها را در این تعبید سختبه سر نمی گذراندم

🖤🖤🖤

خورشید وقت و بی وقت غروب می کند

طلوع معلوم نیست خورشید چند روزی پهنان هست

که به فکر گل نیست

باغچه از دوری دوستش می میرد

و باران از محو بودنش

☀️☀️☀️

دریا این آبی بی کران خلقت خداوندیست

بوی خاک وآخ ساحلش چقدر آرامشبخش

و من به اون آبی زیبایش می نگرم

به عظمت خدا می نگرم که چقدر بزرگ هست

دریا آرامش هست و من عاشق دریام

🐬🐬🐬

به آستانه پنجره رسیدم بهار آمده هست

خورشید به گل سلام می کند

گل فریاد می زند شبنمم پیدا نیست

باران از درد دل رنجور گل می گرید

و شبنم را به گل هدیه می دهد

🌻🌻🌻

خدای آسمان ماه و ستاره خداوند عشق

که قطره قطره از نامش صفات می بارد

این باران عشق هست و من جا مانده ام

معشوقه من فقط خداست نوای دلم مرا فرا خواند

خدایا آخ من سر گشته ام از این هم زیبایی

🌧🌧🌧

هوای ابری ونم نم بارون و نفس های خستم

مرا به دور ترین خاطره های برد

خاطراتی که ...... تموم زندگیم رو نخکش کرده

من و طبیعت بکر ویاده وخاطره

تو نفس می کشم خدا

🌾🌾🌾

زیباست دریا دریا را دوست دارم چرا که باتوجه هایش سخن می گویم

تا خالی از غصه ها گردم غرور دریا همه را کشت

رسم به سوی خود کشاندن و ......

با خود بردن

🌊🌊🌊

شب پرده می اندازد روی آبی بی انتها

و سوز سرد پاییزی و من آروم آروم روی برگ های پاییزی قدم بر می دارم

و تو خیالم به دور ترین خاطره ها می پیوندم

دخی پاییز

🍁🍁🍁

من همان آدمک شیشه ای ام

که مرا پرت کردی تا خورد شوم

فکر نکردی که شیشه یک روز نابودت خواهد کرد

چنان زخمی ات می کند که هروز پشیمانی بودنت را بکنی

و بگویی که کاش من هم از جنس شیشیه بودم

❤️‍🩹❤️‍🩹❤️‍🩹

در پهنای این شب سرد وتاریک وزش نسیم

و سو سو ستارگان به آسمان نظاره گرم

و به خدایی می اندیشم به خدایی که

می گوید از رگ گردن به من نزدیک تر هست

نزدیک ترم باش نمی گویم که دستم رابگیر

عمریست که دستم را گرفته ای مبادا آن را رها کنی

که من فقط محتاج به سوی تو ام

🌃🌃🌃

معلم خستگی هایت دل تنگی هایت دلگرمی هایت

بهار من معلم زیبا ترین واژه در نوشتن

تو باران در کوهی تشنه من تشنه آموز تو هستم

معلم عزیزم امیدوارم قلبت در تک تک ثانیه بتپد

و وفق مراد دور تو و خانواده ات بچرخد

💞💞💞

سلام به اطوفت ابر های بهاری سلام به افسانه ای قلبم

و زیبای خفته من تو در عشق تنها افسانه و تنها

زیبای خفته قلبمی قلب تو معبد جایگاه خواسته هایم

محل رسیدن به آرزو هایم من تو را بیشتر از

پرنده های آسمان و بیشتر از گریه های عاشق دوست می دارم

💌💌💌

ای انسان تنها نه با تو نیستم من درونیم وجدان

دست روزگار مرا با خود دوست کرد

فریبم داد و حالا خودش رفت تنهام گذاشت

در گوشه ای از وجدان آه و حا لا شجاعتی می خواهم

تا محو کنم وجدان را در گوشه از وجدان ایستاده ای

و نمی خواهم بدانم کسی از این حقیقت نگهبانی می کند

آخ کاش لبخند بر روی لبانم می نشست

عاجزم در برابر تنهایی کمکم کن

😔😔😔

با چشمان بسته بدون نقل کردن از قلبم پرسیدم

که دردت چیست مرا هم

آزار می دهد

گفت که نه درد من تو را آزار نمی دهد

تنهایی تو مرا آزار می دهد

تنها نباش تا درد نکشم

💔💔💔

آری من کسی را ندارم که باشد نوازشم کند

و بگوید در دل چه غم داری

خریدارشان میشوم محتاج آن لبخندتم

ولی خریدارش نیستم

می خواهم آن را بر روی لبان خودت ببینم

با ور کن هرچه غم داری خریدارشان میشوم

چه به بهای ارزان چه به بهای گران

فقط محتاج آن لبخندتم

آن را هم بهم برسان

🥰🥰🥰

می خواهم از سرنوشتم بنویسم

ام قلم یارای نوشتن ندارد

کاش قلم در ادامه ی

مسیر سرنوشتم می شکست

و سرنوشتم از سر نوشته می شد

ولی چکنم محکومم به امید

و مجبورم به آرزو

🌹🌹🌹

دوست آن هست که غم داری عزیزم تقسیمشون کن بامن

درد داری الهی هم بریزن تو سرم

خوشحالی هایت مال خودت

همینکه شادی منم غرق شادی اتم

هم انرژی منفی بشن تو جون وتنم

هر چی که مثبته باشن بیش خود مال خودت

من دوست داشتم شادی هایم را بدم امانت به تو

ام حالا دوست دارم تقسیمشون کنم باتو

الهی بمیرم واس تو

😄😄😄

هر کس که دل عاشقان راهبرد

دل من برای چه آخه

چرا من شدم شیفته نگاهش

شدن دلیل عاشق بودنش

این همه کس بود

زندگی و زندگانی

من چرا آخه

☹️☹️☹️

دنیای چشمانم ابریه هروز قطره باران از صورتم سر می خورد

از میان این همه کس تورا برگزیدم

از جاده قلبم گذشتی و هیچ قوانینی برایش نگذاشتی

چراغ قرمز رو رد کردی

نموندی تائه دل سی باهات با شم ونگاهت کنم

🚦🚦🚦

این دوری مرا فراق ساخت

آخ که آمدنت شد افسانه کوچه پس کوچه های قلبم

روز ها و شب ها پی به پی دنبالت دویدند

تا بهت برسن رسیدن به خودت نه به عشقت

چه کردی با من که دل سنگ هم خورد شد وآب

🪨🪨🪨

چه سخت تو در کنج دل کسی بشینی

که او آخر تو را گدای خود کند

آری می دانم که سخت هست برگردی

غرورت را بشکنی من غرور شکسته ام بر گرد

من بدون تو چون چوب تر در تنورم

آنقدر زجر کشیدم که سوختن برایم هیچ و پوچ هست

من وابسته به وجود تو ام

رهایم نکن وجودم خالی می شود

❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥

استرحام استرحام گریانم خدایا مسلم

م.رحم کن رحم کن گریانم خدایا رهایم مکن

زندگی جفاست معرکه زجر در دل من آخ نو جوانم

م.زندگی بی وفایست میدان شکنجه در قلب من آخ نوجوانم

مفتخر کرد مروت مرا خذلان مخمصه مشوشم

م.سربلند کرد جوانمردی من را خوای و گرفتاری آشفته و پریشانم

ورطه مصیعت علمم کرد با ویله کردن در این معرکم

م.گودال گناه مهشورم کرد با ناله کردن در این میدانم

لا جرم مغلوبم آه عزم سوداست و من سرگشتم

م. ناچارم شکست خوره ام آه قصد هوس هست و من حیرانم

😶😶😶

دوری تو مرا می رنجاند ای آسوده خاطر من

دوری تو در این روزگار روز های جهان مرا کشت

آنچنان که شب ها به امید آمدنت انتظار ها دویدند تا به تو برسند

بی خوابم کرد این دوری تو دیگر حس می کنم

بی تو همچون کتاب بدون نوشته

رنج زیادی از دوری تو می کشم

یک روز این رنج مرا می کشد

🙁🙁🙁

طالعی و تمام زندگی آغاز زهی آدمیزاد نیک

م.سرنوشت وپایان عمر با هم شروع می شوند به این گونه کیانیان خوب

دلا آغازش محنت تمامش چه شود

م.دلی که شروعش اندوه هست پایانش چگونه می شود

آخ که این دب خودروست زه دردا چه کرد این دل خودروست

م.آخ که این دل لجباز هست از درد دل لجباز چکار کنم

افسوس نی دل دگر انتظارش دلا فارق شد زه زندگی

م.حیف این دل دیگر انتظاری ندارد این دل آسوده شد از زندگی

🥀🥀🥀

ای آسمان پریشان ابرها با چشمانی پر اشک

رودخانه خشمگین ماه آینه اش پیدا نیست

ستاره ها در شب خوابیده اند

بدان این همه فداکاری‌ هست

برای گل های زمین برای درخت ها وگیا های زمین

تا سبز و تازه تر شوند و در پایان این همه اتفاق

وقت فداکاری خورشید هست

تا نفس هایش را بر جهان تقسیم کند

🏞🏞🏞

تاریکی خیس با دلی بزرگ عظمتی بسیار

و نفرتی عظیم خود خواه

یک قاتل نفس گیر

دریا

🛳🛳🛳

این منم که وتی هوا ابری هست

در گوشه ی خلوت کردم

وقتی باران می بارد

با شوق چتری بر می دارم

و بر روی برگ های پاییزی قدم بر می دارم

تا تو نیستی یادت بخاطر باشد

و

دلتنگی ام را با نم نم باران

و

بوی خاک می سپارم

☁️☁️☁️

آسمان تاریک هست و بدون ماه

انگار دردی او را می رنجاند

دردش را به ابرها می گوید

ابر ها از رنج آسمان قطره قطره می گریند

آسمان می گوید چراغ شبم نیست

پرنده های درخشان ورنگی ام نیست

شدم شبیه یک زخم خوره خشن

ابر ها باز اشکانیان بر گونه ها جریان دارد

ابر ها نگریند درد نکشند

تا آسمان درد نکشد

🌫🌫🌫

باز مدرسه مدرسه ای که همه با اشتیاق می آیند

و با دلتنگی های عمیق در پایان سال می رسند

کوهی از خاطرات شاد

که ض ربان قلبمان به اندازه ی روزهای انتظار هست

مدرسه ای که با پیدا کردن دوست جدید شروع می شود

و پایانش با جدایی جدای دوستانه تا روز اشتیاق

جدایی که کمه کوچکی هست با حرف های

《ج》 《د》 《ا》 《ی》 که دوست ها به هم دیگر می گویند

جانم دوستدارم آرزوی خوش یادت همیشه درقلبم

🚃🚃🚃




































































































































دلآسمان تاریکراز موفقیتطبیعت بکرغم اندوه
دختر نويسنده نويسنده خاص
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید