elmariachiii_bts
elmariachiii_bts
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

بولگاری و خون(قست 32)کانورس بلند

نامجون خودش را جلو کشید و گفت: کاری نیست که ما نتونیم انجامش بدیم ، فقط یه موضوع بده ، هر چی که دلت می خواد.

سوک مکث کوتاهی کرد و یاد کفشی که پیک پیتزا به پا داشت افتاد . بعد با خنده گفت: کانورس بلند

نامجون کمی فکر کرد و گفت: نه گه ها رومان شیگانیت دامنا / کانورس های ماندن سارامی ماندا گویا/ کریگو مالاگتچی دانجسینی ای سیسانگول کوئسورو چو یوجادری تاشی ته اون آندی اندو یا / اُ اف یور شنل اف یور الکساندر مک کویین / اف یور رف سیمونز ایتان ایری واسو چک ایت/ سیپ مانونیمن تو کیورلری سا نون نگا واناننگول الجی هینتیه چون بانبا پالگا کانورس های دتس ایت

تهیونگ در مدتی که نامجون مشغول رپ کردن بود ادامه ی رپ را نوشته بود و روی پای جیهوپ میزد تا بعد از نامجون این قسمت را رپ کند

جیهوپ کمی برگه را وارسی کرد و پس از نامجون ادامه داد: آل رایت پال جونوچو پا نامبو/ نی باره موجی کانن شات لایک رمبو/ نال جوگیوکه تن تن شات اوت واو واو/ نی موم وه وا هامکه مون دو هک هک/ کون تاکسی کون ساک کل کون ساب وی / نو تنکس نان کون بستو بوم بوم/ ....

سوک به افتخار این رپ بداهه بی اختیار دست زد و حسابی خندید. جیمین گفت: خیلی باحال شد کاش ضبطش می کردیم. شوگا گفت: من ضبطش کردم.

همان طور که بقیه از سر و کول شوگا بالا می رفتند تا یک بار دیگر اهنگ را بشنوند سوک نگاهی به ساعتش کرد و گفت: اوه دیرم شده، باید برم.

تهیونگ با قیافه ی غصه دار گفت: به این زودی باید بری؟

سوک گفت: به این زودی؟ با زمانی که تو کمپانی بودیم اگه حساب کنی چهارساعته که اینجام. فردا صبحم یه جلسه ی خیلی مهم دارم .امشب خیلی بهم خوش گذشت. بابت غذا ممنون. هر وقت دوست داشتید بیاید بهم سر بزنید. ادرس خونه و جای پروژه ی جدیدمو برای تهیونگ می فرستم.

تهیونگ تا دو هفته ی بعد نتوانست به سوک سر بزند. وقتی دو هفته ی بعد سر پروژه رسید سر سوک حسابی شلوغ بود.



قسمت بعدی:

https://vrgl.ir/3P4YY

قسمت قبلی:

https://vrgl.ir/6aMw9
تهیونگشوگاجی‌هوپنامجونجین
ما توی اینستاگرام هم صفحه داریم: @elmariachiii_bts
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید