elmariachiii_bts
elmariachiii_bts
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

بولگاری و خون(قسمت پانزدهم)

- آقای مدیر اون نمی تونه اجرا کنه به جاش به جانگ کوک گفتیم تمرین کنه ، باور کنید بین طرفدارا خیلی محبوبه

- چطور ممکنه کسی رو که توی فیلم بازی نکرده برای اختتامیه روی سن بیاریم

- خب اتفاقیه که افتاده ، اگه زیاد حرکت کنه ممکنه بخیه هاش باز بشن ، مدت اجرا طولانیه ، اجرا تو فضای آزاده و هوا رو هم که خودتون میبینید، حسابی گرمه ، اون در حالت عادی هم با عرق کردن مشکل داره ، زخمش می سوزه

- من با این شرایط بلیط اختتامیه رو فروختم، حالا چجوری باید بگیم تهیونگ نمیاد؟ با چند تا مسکن و اسپری خنک کننده جمع و جورش کنید

تهیونگ وقتی توی تمرین ها دچار جراحت شد، هیچ وقت فکر نمی کرد مصیبتی تا این حد دردآور انتظارش را می کشد. چیزی بدتر از اینکه نتواند توی اختتامیه اجرا کند: اینکه مجبور بشود با همین وضع توی اختتامیه اجرا کند!

کارگردان به مشاجره ی مسئول اجرای مراسم، آقای پارک و مدیر اجرایی شرکت بیگ هیت آقای چویی، نگاه می کرد و بیشتر نگران این بود که اختتامیه ی فیلم موفقش در مطبوعات بازتاب مناسبی پیدا نکند. سوک کنار کارگردان روی صندلی نشسته بود. رو به او کرد و گفت: می خوای وایسی نگاه کنی؟

کارگردان کیم نگاه مرددی به او کرد و رو به آقای پارک گفت: میدونم که شما با این پیش فرض با ما قرارداد بستید و بلیط فروختید ، ولی خواهش می کنم با این تغییر جزئی کنار بیاید... منم فکر نمی کنم اون بتونه اجرا کنه.

- تغییر جزئی؟! ما هزینه ی اجرای این مراسم پر هزینه رو از بلیط همون اجرای ابتدایی میدیم . چطور می خواید بعد از اعلام این خبر بلیط های کنسل شده رو دوباره بفروشید؟ بیگ هیت ضرر منو جبران می کنه یا کمپانی شما؟

سوک با آرام ترین حالت ممکن گفت: نمی شه شما هزینه ی اجرای مراسم رو یه مقدار تعدیل کنید؟

آقای پارک با عصبانیت جواب داد: امکان نداره ، کمپانی ما یه کمپانی دوزاری نیست که هر خدماتی ارائه بده ، آشپزها ، غذا ها دیزاینر ها و حتی اسپانسرها از قبل انتخاب شدن ... آخ ... حتی اسپانسرها هم ممکنه عقب بکشن و قرارداد رو لغو کنن. من نمی دونم یا این پسره رو با هر وصله و پینه ای که شده میارید روی سن ، یا من قرارداد رو لغو می کنم ، بدین همین خانم مراسم تونو اجرا کنه ظاهرا خیلی مسلطه

اقای چویی، دنبال آقای پارک دوید تا شاید موفق شود او را منصرف کند ، کارگردان توی صندلی اش فرو رفت و زیر لب چند فحش پدر و مادر دار داد.

وقتی آقای چویی برگشت از قیافه ی درب و داغانش می شد فهمید که نتوانسته او را راضی کند. خودش را روی یک صندلی ولو کرد . سوک پرسید: حالا چی میشه آقای مدیر؟

- مجبوریم تهیونگ رو بر گردونیم ، هیچ کمپانی ای قبول نمی کنه با این شرایط و توی یه هفته کارهای اجرایی مراسم رو انجام بده ، فقط کاش هوا این قدر گرم نبود ...

- اگه من خودم مراسم رو اجرا کنم چی؟

کارگردان تقریبا به گریه افتاد : تو یه الف بچه می خوای مراسم رو اجرا کنی؟ آشپز داری ؟ طراح و دیزاینر داری؟ اسپانسر... خدایا ...

- واقعیت رو اعلام کنید که یکی دیگه به جای تهیونگ اجرا می کنه تا هرکس می خواد بلیطش رو پس بگیره و سه روز فرصت بدید تا آشپز و دیزاینر پیدا کنم، اگه نتونستم دستمزدی که برای این فیلم گرفتم رو به عنوان خسارت بلیط ها و اسپانسر های کنسل شده به کمپانی پی اس او بدید تا خودشون برگزار کنن.

کارگردان گفت: دستمزد تو برای این نه ماهی که جون کندی فقط سیصد میلیون وونه ، پولی که "پی اس او" از تبلیغات و اسپانسرینگ درمیاره حداقل هفتصد میلیون میشه

- همه ی اسپانسر ها که فرار نمی کنن ، همه ی مخاطبا هم بلیط رو کنسل نمی کنن ، با این حال اگه نتونستم هر چقدر کنسلی تو این مدت داشتیم رو جبران می کنم ، بهم اعتماد کنید

- رو تهیونگ کراش داری؟ نه تو رو خدا ، روش کراش داری؟ چرا باید بی دلیل و بی جهت هفتصد میلیون وون بری زیر قرض؟

- من زیر قرض نمی رم ، اگه تونستم انجامش بدم همه ی درامد حاصل از مراسم رو برمیدارم . شما برای نوشتن فیلم نامه هم بهم اعتماد نداشتید ولی دیدید که از پسش بر اومدم خواهش میکنم بهم اعتماد کنید.

سوک به کارگردان و آقای چویی نگاه کرد ، کارگردان هنوز نامطمئن به نظر می رسید ولی آقای چویی که در حال گوش دادن بود گفت: من کمکت می کنم که اسپانسر ها رو نگه داری ، همین امروز اعلام می کنیم تهیونگ نمی تونه بیاد روی صحنه تا ببینیم چند تا بلیط کنسل می شه.

سپس موبایلش را دراورد و با کسی تماس گرفت . کارگردان گفت: واقعا می خوای همه چیو بسپری دست این؟

آقای چویی با دست عذرخواست و رو به گوشی گفت: الو ... الو ، و مکانش را تغییر داد تا تلفن درست و حسابی آنتن بدهد.

کارگردان به سوک گفت: من هنوز قبول نکردما

سوک انگار به غرغر های پسر بچه ای گوش می کند پشت چشم نازک کرد.

آقای چویی برگشت و به سوک گفت : بلند شو ، باید همین امروز با اسپانسر ها جلسه بذاریم

کارگردان با ناباوری داد زد : نگو که اعلامش کردی .... آهای ... اختتامیه رو خراب کنید جفتتونو می کشم...



قسمت بعدی:

https://vrgl.ir/doca1

قسمت قبلی:

https://vrgl.ir/tKycU
بی تی اسکیم تهیونگفن فیکشنجئون جانگکوکbts
ما توی اینستاگرام هم صفحه داریم: @elmariachiii_bts
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید