آن روز هر کسی مشغول کار خودش بود و کوک در حال کارکردن روی اهنگ یوفوریا ، همه می رفتند چرخی می زدند برمیگشتند اما کوک هنوز روی اهنگ گیر کرده بود و اصلا از استودیو بیرون نمی آمد؛ اعصابش حسابی خورد شده بود و کاری هم از دست کسی برنمی امد. استفی که مسئول رسیدگی به لهجه ی کوک بود هم عاصی شده بود ، مسئله دو چیز بود :
کوک از لحن خواندن پارت های انگلیسی راضی نبود و استف از لهجه ی انگلیسی کوک ، کوک هر چقدر بیشتر روی تلفظش کار میکرد فالش تر می خواند و هر چه بیشتر روی نت تمرکز می کرد حواسش از تلفظ درست پرت می شد.
کم کم همه با دیدن اوضاع کوک توی استودیو جمع شدند و به فکر افتادند که چاره ای بیندیشند. ناگهان نامجون گفت: سوک می تونه کمک کنه
شوگا گفت: فکر خوبی نیست
نامجون اما اصرار داشت که سوک شاید خوانندگی بلد نباشد اما حداقل تلفظ بهتری از استف ارائه می دهد. در طی تلاش های بی سرانجام کوک بود که سوک از راه رسید. جیهوپ جلو دوید و متن آهنگ را به سوک داد و گفت: بیا بیا متن آهنگ رو یه بار به انگلیسی بخون ، کوک کف و خون بالا آورد. کوک شروع به خوندن آهنگ را کرد و وقتی به قسمت مورد نظر رسید سعی کرد به انگلیسی ترین حالت ممکن بگوید : take my hands now you are the cause of my euphoria
که گند زد و سوک ناخودآگاه خنده اش گرفت. متن آهنگ را جلوی رویش قرار داد و گفت: میشه یه بار دیگه قسمت کره ای ش رو بخونی؟
آهنگ پخش شد و کوک از اول خواند سوک این بار آهنگ را از روی متن زیر لب زمزمه میکرد و بی اختیار سر تکان میداد و با پاهایش ضرباهنگ را کنترل می کرد. وقتی آهنگ به قسمت انگلیسی رسید سوک دستش را بالا آورد تا کوک ساکت شود و با همان ریتمی که کوک تا اینجای آهنگ را خوانده بود از روی عبارت انگلیسی خواند. کوک شکه شد و ادامه ی آهنگ از دستش در رفت و یادش رفت که باید دوباره پارت کره ای را بخواند بخواند. صدابردار داد زد: کوک نوبت توعه
پارت کره ای تمام شده بود و کوک روی حساب حرف استف فکر کرد این بار نوبت اوست که قسمت انگلیسی را تلفظ کند. سوک هم گمان می کرد تا اخر اهنگ تمام پارت های انگلیسی را باید خودش بخواند. این طور شد که هر دو با هم شروع به خواندن کردند: take my hands now you are the cause of my euphoria
هوپی ذوق زده گفت: چقدر کار سوک خوبه
شوگا جواب داد: صداشون با هم هارمونی داره
چند دقیقه ای به همین منوال گذشت و تقریبا آهنگ با تغییرات مداومی که کوک در ان ایجاد می کرد به جای معقولی رسید. بدون اینکه هیچ قرار و مداری گذاشته باشند پارت ها را تقسیم میکردند و هر قسمتی را که می خواستند به همدیگر پاس می دادند. گاهی سوک می گذاشت قسمت های انگلیسی را کوک بخواند تا تلفظ را چک کند و گاهی کوک ساکت می شد تا از شنیدن صدای زیبای سوک و سرعت عجیبش در یادگیری نت ها شگفت زده شود. همه نشسته بودند و از فضای به این قشنگی لذت می بردند ؛ شبیه آهنگی که تازه دانلودش کرده ای و هر چند بار که پلی می شود خسته نمی شوی. حتی گاهی مشاوره ای هم می دادند ، خصوصا شوگا . ولی بیشتر سعی شان براین بود که جو را خراب نکنند و در غالب موارد ساکت و لبخند بر لب سر تکان میدادند و در عالمی دیگر بودند. تا اینکه بنگ پی دی نیم از در استودیو داخل شد و با شنیدن صدای سوک بی مقدمه پرسید: صدای کیه؟
شوگا سرش را برگرداند و وقتی بنگ پی دی نیم را دید انگار اشباهی چیز تلخی خورده باشد دهنش را کج کرد. صدابردار مجبور شد آهنگ را قطع کند. بنگ شی هیوک که از دیدن سوک جا خورده بود چند ثانیه ای همان طور به او خیره ماند. نامجون جلو آمد تا قبل از هر واکنشی اوضاع را جمع و جور کند و گفت: یکی از دوستامونه که انگلستان بزرگ شده ، اومده تا به کوک توی تلفظش کمک کنه
بنگ شی هیوک رو کرد به سوک و گفت: آهنگ دیگه ای میتونی بخونی؟
سوک با تردید گفت: as long as you love me?!ولی مطمئن نیستم بتونم رپش رو هم بخونم
بنگ پی دی نیم اشاره کرد که اهنگ را شروع کنند. سوک که مدت زیادی بود سرپا ایستاده بود با زحمت خودش را روی یکی از صندلی هایی که برایش زیادی بلند بود کشید و میکروفن را جلوی خودش تنظیم کرد. تقریبا نصف اهنگ رفت . سوک دهنش را نزدیک میکروفن برد و گفت: معذرت می خوام میشه دوباره پخشش کنید؟
و لباسش را مرتب کرد تا آهنگ پخش شود و چند ثانیه بعد به جایی نامعلوم خیره شد و شروع به خواندن کرد. تهیونگ موبایلش را درآورد تا این لحظه را ثبت کند. توصیف اینکه چقدر کسی آهنگ را زیبا می خواند با کلمات کار غیر ممکنی ست . حتی کسانی که در آن لحظه داخل استودیو حضور داشتند هم بعدا نتوانستند بگویند که چقدرسوکی که روی صندلی نشسته بود با کاپشن ، شلوار گشاد ، تاپ و کتانی سفیدش زیبا شده بود . همه ی جزئیات آن لحظه برای همیشه توی خاطر همه ی انها ثبت شد . حتی کاپشن سوک که گهگاهی از روی شانه اش میوفتاد و شانه اش برهنه می شد و پاهایش که روی هم افتاده بود و سرش که موقع خواندن مدام روی شانه اش خم میشد. مخصوصا که برای همه ی آنها اخرین صحنه ای بود که از سوک به خاطر داشتند.
کوک یادش رفته بود که نباید به سوک خیره شود ، همراه سوک سرش را تکان میداد و اهنگ را لب میزد . وقتی به قسمت رپ رسید سوک اشاره کرد که نمی تواند رپ بخواند و کوک بدون هیچ معطلی داوطلبانه قسمت رپ را خواند. شاید برای اینکه هیچ جوره حاضر نبود جو به آن قشنگی را به هم بریزد. سوک ناگهان به یاد آورد که کوک وجود دارد، برگشت و شگفت زده به رپ خواندن کوک نگاه کرد. از انتهای رپ که برای خواندنش عملا به دو نفر نیاز بود و کوک زیر صدا را می خواند ، تا آخر آهنگ نگاهشان به هم قفل شده بود. اینطور نبود که انگار اهنگ حرف های نگفته ی شان را بیان می کند. آهنگ فقط بهانه ای بود که احساساتشان را به یاد بیاورند. آنها سه دقیقه و پنجاه و نه ثانیه فرصت کردند یکدیگر را دوست داشته باشند و یک دقیقه و دوازده ثانیه به همدیگر نگاه کنند ، قبل از اینکه مطمئن شوند دیگر هیچ وقت یکدیگر را نخواهند دید.
وقتی خواندن اهنگ تمام شد ، سوک که دیده بود چشمان کوک پر شده برای عوض کردن جو گفت: نمی دونستم تو می تونی رپ هم بخونی
و کوک که سعی می کرد به سوک نگاه نکند چند بار پشت سر هم پلک زد ، خندید و گفت: منم اصلا نمی دونستم تو می تونی بخونی
قسمت بعدی:
قسمت قبلی: