elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون(33)کسی هست که رو آیو کراش نباشه؟تهیونگ تا دو هفته ی بعد نتوانست به سوک سر بزند. وقتی دو هفته ی بعد سر پروژه رسید سر سوک حسابی شلوغ بود.- خیلی معطل شدی؟ ببخشید.- نه سرم با…
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون(قسمت هجدهم)هانا این را درحالی گفت که فکر می کرد یوری ناچارا این مسئله را قبول کرده است، اما هانا اشتباه می کرد یوری فکر دیگری در سر داشت...
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون(قسمت شانزدهم)تا آخر شب هیچ کدام از اسپانسرها قبول نکردند که با مدیر اجرایی جدید همکاری کنند ، تقریبا نصف تماشاگران بلیط خود را کنسل کردند و برای سوک فقط…
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون(قسمت ششم)ساعت از دو نصفه شب گذشته بود . تهیونگ حسابی دور و بر را نگاه کرد و در حالی که چهره اش را درهم کشیده بود دنبال چیزی میگشت . تنها راهی که بلد…
elmariachiii_bts·۳ سال پیشبولگاری و خون (قسمت پنجم)فکر میکنی ازم خوشش میاد؟ - آااااه مطمئن نیستم اگه خوشش بیاد چیکار می کنی؟ تهیونگ لبخندی به پهنای صورت زد و گفت : باهاش خوب رفتار میکنم!