همانطور كه آدمها دچار چاقي، اضافه وزن و فربه گي مي شوند، شركت ها و سازمان ها هم دچار فربه گي مي شوند، همانطور كه آدمها براي رسيدن به وزن مناسب و تناسب اندام بايد تمرين و ورزش كنند و رژيم بگيرند، سازمانهاي فربه هم بايد رژيم بگيرند. چاقي و اضافه وزن زماني حادث ميشه كه كالري كه شما مي گيريد يعني ورودي شما، خورد و خوراك شما بسيار بيشتر از كاري است كه انجام مي دهيد و انرژي كه لازم داريد و خرج مي كنيد، اين موضوع دقيقا در مورد سازمان ها هم صادقه. يعني سازمانها هم دچار چاقي و فربه گي ميشن.
حال شما يا بايد فعاليت بدني تون رو افزايش بديد يا ورودي ها يا همان منابع را محدود كرده و كمتر غذا بخوريد و يا...
در بسياري مواقع افراد توجهي به اضافه وزنشون ندارند تا زمانيكه يك مشكل فيزيولوژيك گريبانشون رو ميگيره، عارضه ها نمايان مي شوند، تنگي نفس، خستگي، تعرق بالا، تپش قلب، سر درد، كبدچرب و...به هر حال اگر فرد، فردي آگاه باشه به پزشك متخصص (نه پزشكي كه صرفا از بغل دانشكده پزشكي رد شده) مراجعه كرده،به ريشه اين عوارض پي برده و از پس ترميم و درمان برمي آييد. براي اينكه بدونيم چاقيم، اضافه وزن داريم و يا كمبود وزن و ...شاخصي هست به نام BMI (BODY MASS INDEX) شاخص توده بدني كه مثلا فرد با BMI 25 به بالا دچار اضافه وزن هست و ...ما تو سازمانها BMI به اون معنا و مفهوم نداريم اما شاخص هايي براي سلامت سازمان داريم كه تو نسبتهاي مالي يعني نسبت هاي سودآوري، فعاليت، بازدهي و ...اغلب اينها رو مي تونيم ببينيم.
اما معمولا واكنش ها به پديده چاقي و فربه گي در افراد چي هست؟
1. بعضي چندان توجهي به اين عواقب و بيماري ها نداشته و تنها صرفا جهت تناسب اندام و زيبايي تلاش مي كنند تا با عمل لايپوساكشن صورت مسأله رو حل كنند و چربي ها رو تخليه.
2. يك گروه ديگر به دنبال اين هستند تا با خوردن قرص هاي لاغري معجزه آسا و عصاره جادويي و ... به سرعت از شر چربي هاي اضافي خلاص بشن.
3. يك گروه ديگه سراغ باشگاه هاي بدنسازي و ورزش و ...مي روند و سعي مي كنند تا با ورزش اين اضافه وزن رو كم كنند.
4. عده اي هم سراغ پزشك و متخصص امور تغذيه رفته و تلاش مي كنند تا با كاهش وزن، سلامتي خودشون رو مجددا و به سرعت به دست آورده و به حالت عادي برگردند.
5. نهايتا عده اي هم تلاش مي كنند تا با توجه به وضعيت بدني خودشون، امكاناتي كه در دسترس دارند و توانايي ها و قابليت هاشون هم از رژيم غذايي و گزيده خوري و هم از تمرين و ورزش به فراخور شرايط بدني و جسماني خودشون استفاده كنند.
نمي خوام بگم دقيقا ولي سازمانها هم حداقل سازمانهايي كه من از نزديك ديدم و مشاورشون بودم و باهاشون همكاري داشتم به همين نحو بودند.
1. يك سري تصور مي كردند كه سازمان اصلا دچار لختي، فربه گي نيست و اينها توهمات بنده است!
2. يك دسته ديگه اين لختي رو قبول داشتند اما بر اين خيال بودند كه يك نيروي جديد، مدير جديد و مشاور در نقش سوپرمن با عصاي جادويي يك شبه تمامي مشكلات رو حل مي كنه و اين تحولات سريع خودش رو تو (پي اند ال) صورت سود و زيان خودش رو نشون مي ده.
3. يك دسته معتقد بودند صرفا با صرفه جويي، كاهش هزينه ها و يا با گسترش فعاليت هاي شركت و تغيير فيزيكي فضاي شركت و مصنوعات فرهنگي مي تونند سودآوري شركت رو افزايش داده و دست كم در ظاهر شركت قابل قبولي به نظر برسند.
4. خوشبختانه هنوز يك سري شركت هم هستند كه معتقدند تا پيش فرض هاي ذهني خودشون رو تغيير ندهند اين برنامه ها و استراتژي ها صرفا پرتاب تيري است در تاريكي و گيريم هم مثمر ثمر، مدت زمان كوتاهي دوام خواهد داشت. از اين رو اين شركت ها با متخصصين سازمان، با حرفه اي هاي دانش استراتژي مشورت كرده، ساختار شركت بازبيني و معاينه شده، منابع و قابليت ها و توانايي هاي شركت احصا شده، منابع و مهارت هاي نرم شركت، سبك رهبري، روابط و فرهنگ و ... بررسي شده و با يك چشم انداز درست، ماموريت درست و برنامه هاي عملياتي درست تدوين شده و هم ساز و هم تراز با اهداف كلان سرمشق ها و برنامه هايي با همراهي كليه واحدهاي شركت تنظيم و توافق شده و سازمان به سوي اين آماج و اهداف حركت مي كند.
بحث در اين خصوص بسيار هست و تو اين مجال صرفا قصد داشتم بگم كه سازمانها صرفا به دنبال رفع عارضه ها مي روند، البته هساتد سازمانهاي كارآمد و هوشمندي كه ريشه مشكلات و عوارض رو مي دونند و بقراي رفع اونها برنامه ريزي مي كنند اما اغلب سازمانها تلاش مي كنند تا فربه گي، ناكارآمدي و لختي خودشون رو در بهترين حالت يك عارضه ببينند و مثل يك عرضه باهاش برخورد كنند .
رضا اسدي، دكتراي مديريت استراتژيك