یکی از چیزهایی که دونستنش باعث میشه بیشتر مراقب حرف هاورفتارهامون باشیم،اثرپروانه ایه...!
اثرپروانه ای یعنی کوچکترین حرکت ما،توی جهان هستی اثرمیذاره!حالابایه مثال براتون توضیح میدم...معلمی روتصورکنین که یکی از دانش آموزهاش سرکلاس به شدت شلوغه میکنه...اگه به جای منفی گذاشتن یا اخراج از کلاس(واکنش ملایم)به طور وحشتناکی اون دانش آموز رو کتک بزنه،روحیه ی اون نوجوون خراب میشه...اون دانش آموز وقتی وارد خونه میشه ممکنه غذا نخوره و بامادرش بدبرخوردکنه...این طوری مادر هم ناراحت میشه و وقتی شوهرش میاد باهاش دعوا میگیره...روز بعد هم شوهر با اعصاب خراب میره سرکار و با ارباب رجوع بد برخورد میکنه و کارشو راه نمیندازه و....!
می بینی؟رفتار اشتباه یک معلم چندین خونواده رو درگیر کرد!(به معلم های عزیز برنخوره البته،من خودم معلم هستم واین مثال رو فقط برای سادگیش زدم)
حالا میخوام نمونه ای از اثر پروانه ای رو داخل زندگیم برای شما تعریف کنم که چطور یه حرکت ساده روحانی سالخورده باعث شد تا سال ها نسبت به دین و روحانیت نگاه مثبتی داشته باشم!
کلاس سوم یا چهارم بودم که با خانواده رفتیم شادگان...یکی از شهرهای خوش آب و هوای اصفهان که واقعا شمالیه برای خودش!نزدیک ویلای ما زمین فوتبالی بود که بچه های هم سنم داخلش بازی میکردن و چون تعدادشون خیلی کم بود،امیدداشتم که من هم بینشون راه بدن...بالاخره تصمیممو گرفتم و لباس ورزشیم رو پوشیدم وبا اجازه گرفتن از خونواده راهی شدم....هنوز چند قدمی از ویلامون دور نشده بودم که دیدم یه روحانی خیلی سالخورده داره از دور به طرف من میاد...باخودم گفتم با این سنش الآن انتظار داره که من بهش سلام کنم...چون آخونده حتما کلی توقع و ادعا داره و....!
ولی من آدم خجالتی هستم وعمرا بهش سلام بدم وتحویلش بگیرم...سرمو پایین انداختم وقدم هامو تند کردم تا از کنارش ردشم،ولی شنیدم که با صدای آروم بخشی بهم سلام داد!زودتر از خودم و بدون هیچ توقعی....
واقعا توی همون سن یه تلنگری شد برام...چرا اول اون سلام کرد...مگه روحانی ها انسان های ازخودراضی نیستن؟مگه کوچیکترا نباید اول به بزرگ ها سلام بدن؟!
میدونم خیلی هاتون(مخصوصا روشنفکران زن زندگی آزادی)این خاطره و تأثیرش رو باور نمیکنین و خیال میکنین که اغراق میکنم،ولی همون رفتار روحانی سالخورده باعث شد که تا مدت ها نسبت به روحانیت حس خوبی داشته باشم وکلی احترام به این قشر بذارم...
فقط به خاطر همون سلام!!!
پ.ن۱:ذهن نوجوون مثل یه لوح سفیدمی مونه که هرچی داخلش بکشی،تا سال ها باقی می مونه...برای همین رفتار اون روحانی توی ذهن من اثر زیادی گذاشت...
پ.ن۲:منکر این نمیشم که بعضی از طلبه ها و افراد مذهبی از دین سواستفاده میکنن و....ولی این اصلا دلیل معقولانه ای برای دورشدن از دین و روحانیت نیست...مگه وقتی یه پزشک اشتباه میکنه ما از علم پزشکی بدمون میاد و میگیم پزشکی کارآیی نداره؟
یا وقتی یه انسان ورزشکار سیگار میکشن،میگیم ورزش خوب نیست و همه ورزشکارا معتادن؟!
خلاصه که دین رو باید با پیامبر و قرآن و امام هاش قضاوت کنیم نه باانسان های مذهبی!