چند هفته پیش داشتیم با پسرم شام میخوردیم.میدانستم روزی میرسد که باید با پسرم دربارۀ زنان صحبت مفصلی کنم او دیگر بزرگ شده بود اما انگار مدام از این موضوع طفره میرفتم. در اصل موضوعی بود که هر پدری باید با پسرش مطرح کند اما من منتظر زمان مناسب بودم و با این بهانه موضوع را عقب می انداختم. سر میز غذا بحثی به میان آمد و فهمیدم که همان روزی است که باید دربارۀ این مسئله حرف بزنم پسرم گفت پدر، خانمها از چه هدیه ای بیشتر خوششان می آید؟»
این سؤال خیلی از مردها را به چالش کشیده و ناتوانی مردها در این باره در هر نسلی دیده میشود؛ برای مثال پدر من آدم صادق و مهربانی بود و برای اثبات عشقش به مادرم در روز ولنتاین یک پتوی برقی برایش خرید هیچ وقت چهره مادرم را وقتی که پاکت را باز کرد فراموش نمیکنم اما پدرم اصلاً متوجه آن چهره و حالت مادرم نشد حتماً آقایانی که این سطرها را می خوانند متوجه منظورم هستند. در ذهن پدرم این هدیه خیلی قابل استفاده و لازم بود و مادرم بهتر از این مگر چه میتوانست بخواهد .
فقط پدرم نبود. مثالهایی دیگری هم هست پسرم؛ مثلاً پسر عمویم ، مارک که برای تولد همسرش دریل برقی خرید وقتی لیلی همسرش جعبه را باز کرد چهره اش دیدنی بود و دیدنی تر از آن دفاعیات مارک در مقابل لیلی :« مگر
چیست عزیزم؟ چیزی است که مدتها بود لازمش داشتیم. البته خدا رحم کرد وقتی لیلی جعبه را باز کرد دریل برقی روشن نشد!
وقتی که به این نمونه ها و باقی داستانهای مشابه در ذهنم فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که مردها در زمینۀ خرید هدیه بسیار ناموفق هستند. بزرگترین نکته در خرید هدیه برای خانمها این است که اصلاً و اصلاً نباید به درد بخورد و قابل مصرف ،باشد حتی هر چه هدیه به درد نخورتر باشد بهتر
.است.
،عزیزم برای اینکه متوجه این موضوع ،بشوی، دو تا هدیه را تصور کن و تفاوت این دو را بررسی کن حتی اگر در اصل این دو هدیه هر دو یک کار را انجام بدهند. هدیه اول چراغ رومیزی است که آخرین دستاورد تکنولوژی مدرن است خودش خودش را شارژ میکند و ۸ ساعت بی وقفه کار میکند و نوری
فوق العاده دارد. هدیۀ دوم یک شمع که به زور اطراف خودش را روشن میکند، اما دوروبرش پر از قلبهای کوچک و رنگی است اگر این دو هدیه را مقایسه کنیم انتخاب یک مرد کاملاً مشخص است. اولی هدیه ای به مراتب مصرفی تر و کاربردی تر ،است، اما اگر از یک خانم بپرسی حتماً دومی را انتخاب می.کند معلوم نیست دلیلشان چیست من هیچ وقت نمیتوانم آنها را درک کنم چشمان پسرم با شنیدن این جملات گرد شده بود اما میدانست که راه فرار هم .ندارد پسرم باید میدانست که روزی که میخواهد برای یک خانم هديه تولد یا سال نو بخرد باید هدیه را توی جعبه زیبایی بگذارد و رویش را
هم کارت قشنگی بچسباند و اصلاً نباید چیز کاربردی بخرد وگرنه.... تازه رفته رفته اوضاع سخت تر و پیچیده تر میشود ،چون روز به روز تعداد هدیه ها زیاد می،شود مثل هدیه نامزدی سالگرد ازدواج تولد بچه و ... . اگر دست مردها ،بود هیچ کدام از این مراسم و مناسبت ها اجرا نمیشد که هیچ تا به حال هم از بین رفته بود؛ اما زنها عاشق این مناسبتها و
هدیه هایش هستند
توی پاساژها همیشه مغازه هایی وجود دارند که هیچ مردی معمولا واردش نمی شود مغازه های هدیه و جعبه فروشی و خرده ریز اما سالانه هزاران خانم از آنجا خرید میکنند و وقتی وارد این فروشگاهها میشوند حداقل نیم ساعت آنجا هستند و بعد اکثراً چیزهایی را میخرند که به هیچ دردی نمیخورد یک جعبه یا پاکت با کارت تبریک مخصوص .
همه روزه وقتی میلیونها زن مشغول خرید هدیه هستند همان لحظه مردها در خانه یا محل کار مشغول دیدن فوتبال یا تعقیب نتیجه بازی اند و در عالم خودشان سیر میکنند. انگار رقابتی میان زنها و مردهاست که هر دو
میدانند این رقابت برنده و بازنده ای ندارد و فقط هست .
همه اینها را با شادی به پسرم گفتم. او هم با تعجب و خنده همه را شنید. مهم این بود که شروع به صحبت درباره مسائل بزرگسالی کرده بودیم و این
خیلی خوشایند بود.
آخرش گفتم: پسرم اگر روزی زنی به تو گفت: آیا این لباس من را چاق نشان میدهد؟ اصلاً نگو آره. هر طور میتوانی از جواب دادن طفره برو حتی اگر لازم شد چشمانت را ببند و ادای مرده ها را در بیاور!
منبع:کتاب داستان های با عطر چای