هر موقع میخوام ازدواج کنم یا تصمیم میگیرم به طور جدی دنبال کیس مناسب بگردم یه اتفاق هایی میفته که منو پشیمون میکنه و ذوقم رو نسبت به ازدواج کور میکنه.
انگار میخواد بهم بگه فعلا زوده یا خودت رو داخل هچل ننداز!
یعنی بارها شده برای ازدواج تصمیم قطعی گرفتم ولی لحظه ی آخری کلا تصمیمم رو لغو کردم...شایدم مشکل از اتفاقات نیست.مشکل از منه که ترس از تعهد و مسئولیت پذیری دارم.متاسفانه یا خوشبختانه من خیلی آدم آسونگیر و بی خیالی هستم.یه آدم به شدت ریلکس و خونسرد و بی تفاوت نسبت به همه چی.دوست هام بهم میگن زنت باید مثل خودت باشه وگرنه کلی از دستت حرص میخوره!
خب داشتم چی میگفتم.خلاصه همیشه موقع قدم های آخر دوباره برمیگشتم به عقب.به نظرم این ترس طبیعیه چون ازدواج یک پدیده ناشناخته هست.هر ناشناخته ای برای آدم ترسناکه.شایدم دلیلش این باشه که هنوز داخل زندگی عاشق نشدم.اصلا در عشق شانس نیاوردم.دخترای فامیل که به من نمیخورن.دانشگاه هم که رفتم چون فرهنگیان بود نرکده بود!الآنم که دارم برای فوق لیسانس میخونم دخترای هم کلاسیم سنشون اندازه مامان بزرگم هست.دخترای دانشگاه هم کلا جلف و....
خلاصه اینم از داستان ما.
انگار خدا اون بالا نشسته و مدام تصمیم میگیره و میگه هیییی.نکنه کاری کنین علیرضا عاشق بشه یا با یه دختر خوب آشنا بشه.اون باید آنقدر سینگل بمونه تا بازنشسته بشه.
چی بگم والا.برای خودمم عجیبه.نمیدونم تونستم منظورمو برسونم یا نه.افرادی که متأهل هستن لطفا کمک کنن.شما هم بار ها برای ازدواج دچار تردید شدین؟
پ.ن۰:یکی از بزرگترین مشکلاتم اینه که خیلی مغرورم توبرخورد با جنس مخالف.یعنی مطمعنم اگه یه روز برم خواستگاری و طرف نه بگه یا بخواد کلاس بذاره منم بهش میگم به صندلی تراپی رسول والی که جوابت نه هست!
دیگه بیش از حد وارسته ام فکر نکنم هیچ وقت عاشق شم😂
پ.ن۱:همیشه این دخترا بودن که عاشقم شدن.برای همین نه حوصله مخ زنی دارم نه روشش رو بلدم😎
پ.ن۲:کاش دوره قاجار متولد میشدم.چهار تا زن میگرفتم و هر کدومشون پر رویی میکرد زیر شیروونی زندانیش میکردم.ولی متاسفانه داخل جمهوری اسلامی زاده شدم و نه تنها یکیش رو هم به زور باید بگیری،بلکه همون یکی کاری میکنه که نفست بالا نیاد!
پ.ن۳:یکی بهم گفت سرنوشتت داره مثل حبیب داخل سریال لیسانسه ها میشه!
پ.ن۴:اگه خواستگار ندارین ازتون ۵ میلیون میگیرم که بیام خواستگاریتون.مطمعن باشید یه هفته نکشیده شوهر میکنین!
پ.ن۵:به گیف های کوکسال خیلی وابسته شدم.اگه زنم اهل گیف و استیکر نباشه و خیلی خشک تایپ کنه چی؟این شده یکی از فوبیاهای من.
پ.ن۶:یه کلیپی دیدم از عقد عروس و دامادی که توی بازی مافیا باهم آشنا شدن و عقدشون رو هم اون طوری برگزار کردن!یعنی سازنده ی ویرگول رواست اگر ازین غصه بمیره!این سایت لعنتی انگار هیچ خیری برای مجرد ها نداره!یعنی من اگه برم داخل کافه بازار منچرز رو دانلود کنم(منچآنلاین)احتمالش بیشتره که نیمه گمشدم رو پیدا کنم تا این که داخل ویرگول بگردم!
پ.ن۷:شاید بهم بخندین ولی عمیقا معتقدم که با دخترا سر هیچ مسأله ای نباید بحث کرد!مخصوصا دخترای دهه هشتاد به بعد.یعنی جوری زبون درازی میکنن که عمرا پسرا حریفشون بشن...به نظرم چه تو رابطه عاطفی چه تو نامزدی چه دوره آشنایی و چه هرچیزی سر هیچ مسأله ای با طرف بحث نکن!هرچی شد الکی بگو آره نظر منم با تو یکیه(این طوری ضایع نمیشی)والا.....
پ.ن۸:بچه ها من به وسیلهی نوشتن داخل همین ویرگول تونستم چهار میلیون درآمد کسب کنم!
شاید بگین چطوری؟
منم میگم خوبم،شما چطوری؟