Atiyeh.rostami
Atiyeh.rostami
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

ذهن آشفته

تا به حال براتون پیش اومده به خودتون بیاید و ببینید؛ دارید طولانی مدت به یک موضوعی فکر می‌کنید؛ بدون اینکه هیچ راه حل یا نتیجه گیری خاصی براش داشته باشید؟
معمولاً، این افکار می‌تونه نتیجه‌ی اتفاق‌های آزار دهنده‌ای باشه که در گذشته براتون پیش اومده و شما در اون مرحله توانایی این‌رو نداشتید که اون موضوع رو حل کنید؛ یا در موردش صحبت کنید؛ فقط دارید به طور مداوم بهش فکر می‌کنید و اون رو به نشخوار ذهنی تبدیل کردید.

بله! دقیقا این چیزی که دارم می‌گم، بهش نشخوار ذهنی گفته می‌شه.

افرادی که نشخوار ذهنی دارن به شدت به آینده نا‌امید و بد‌بین می‌شن، چون تصور می‌کنن، اتفاق‌هایی که تو گذشته براشون افتاده، در آینده هم ممکنه پیش بیاد. این گیر افتادن بین مرز گذشته و آینده، باعث سردرگمی می‌شه و فرد نمیتونه راه حلی برای افکارش داشته باشه.
به طور کلی، بیشتر سراغ مسائل گذشته می‌ره، مدام از خودش سوال می‌پرسه، چرا این‌طور شد؟ چرا این حرف رو زد؟ چرا این اتفاق افتاد؟ توجهی به راهکار نداره.
فقط می‌خواد بدونه، چرا؟ کمتر دنبال این هست که ببینه چه کاری از دستش بر میاد؛ یا چطور می‌تونه تغییر ایجاد کنه.

نشخوارِ ذهنی، باعث بروز اختلال‌هایی مثل:
افسردگی، وسواس(ocd)، اضطراب و استرس می‌شه.
افسردگی:
نشخوار ذهنی، به طور مستقیم با افسردگی در ارتباطه.
پژوهش‌ها نشون می‌ده که نشخوار ذهنی، در بوجود اومدن، ماندگاری و تشدید افسردگی نقش مهمی داره.
عدم پیشگیری از افسردگی، عوارضی رو برای روح و روان در پیش داره که شاید در طولانی مدت جبران ناپذیر باشه. ( اگر تمایل دارید در مورد افسردگی بیشتر بدونید، پست قبلی رو مطالعه کنید).


وسواس(ocd):
میشه گفت، یک اختلال روانپزشکی با افکار و رفتار تکرار شونده.
این رفتارها برای شخص و اطرافیان ممکنه آزار دهنده باشه؛ شاید هردو اختلال شبیه به هم به نظر بیاد، اما ocd شامل افکار و رفتار مزاحمی هست که به طور ناخواسته تکرار می‌شه و فقط فکر رو درگیر نمی‌کنه.
مثلا کسی که شدیدا به اختلال ocd دچار شده، مدام باید اطرافش مرتب باشه؛ بهم ریختگی رو نمیتونه تحمل کنه.
باز بودن در، نامرتب بودن میز، حتی خطوط نامرتب روی موزائیک و سنگ ها ممکنه فرد رو آزار بده.
در مقابل، نشخوار ذهنی، فکر کردن زیاد و ارادی برای رفع نگرانی هاست.
نشخوار ذهنیِ طولانی مدت، در نهایت به ocd منجر می‌شه.


اضطراب:
اضطراب، نوعی از اختلالِ که با هیجانات و آشفتگی همراهه.
و زیر مجموعه بیشترین اختلال‌های روانیه. ساده‌تر بخوام بگم هر کدوم از اختلال‌های روانی، اگر علائمش رو بخوایم‌ بررسی کنیم، یکی از اون علائم‌های ثابت، می‌تونه اضطراب باشه.
البته یکم اضطراب، تو موقعیت های مختلف طبیعیه، به شرطی که مداوم و ناسازگار نباشه.



چه کار باید کرد؟
تو قدم اول، سعی نکنید جلوی فکر کردنتون رو بگیرید.


سعی کنید، آگاهیتون رو نسبت به افکارتون بالا ببرید؛ تا بتونید مدیریتش کنید.

متاسفانه، روانشناسی زرد، به مخاطب إلقا می‌کنه که نباید فکر منفی داشته باشید، همیشه باید مثبت فکر کنید و فکر منفی کلا باید حذف بشه، این تفکر اشتباه هست. ما نمیتونیم به طور کلی فکر های منفی رو دور بریزیم، چون مغز انسان بیشتر منفی گراست تا مثبت گرا؛ سعی می‌کنه بخاطر محافظت از ما، نسبت به هر موضوع جدیدی، اول واکنش منفی نشون بده.

فکر ها، خودِ واقعیِ ما نیستند، پس بخاطر افکارتون خودتون رو سرزنش نکنید؛ چون انسانِ بدون فکر وجود نداره؛ ما فقط می‌تونیم مسیر افکارمون رو عوض کنیم.

زیاد تنها نباشید. وقتی فکر‌های مختلف بهتون حمله ور شد، سعی کنید با یکی از دوستان یا نزدیکانتون تماس بگیرید یا قرار ملاقات بذارید.

بازی‌های فکری انجام بدید، سعی کنید حواس خودتون رو پرت کنید.

گاهی، اشعاری که از حفظ هستید رو برای خودتون بلند بخونید.
به طور کلی سعی کنید، نسبت به افکارتون آگاهی پیدا کنید و اونها رو مدیریت کنید.

نشخوار ذهنی، وقتی وارد مرحله‌ای بشه که روی روند زندگی تاثیر منفی بذاره، کارهای عجیب و غیرمعمول انجام بشه؛ یا یک بیماری روانی از قبل تشخیص داده شده داشته باشید؛ یا شامل افکاری مثل خود آزاری یا خودکشی بشه؛ تنها با مراجعه به پزشک یا روان درمانگر، قابل کنترل هست.

اگر تمایل دارید کتابی در مورد نشخوار ذهنی مطالعه کنید، کتاب وراجی (chatter)، نوشتۀ ایتن کراس/ ترجمۀ نسیم حسینی از نشر ترجمان رو بهتون پیشنهاد می‌کنم.


بیماری روانیروان درمانگرمطالعه کتابنشخوار ذهنی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید