ویرگول
ورودثبت نام
نسترن پیریان
نسترن پیریاننوشتن، اولین راه برای درمان!
نسترن پیریان
نسترن پیریان
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

از شهریور ماهی که جنگ باعثش بود.

وسط اینکه دارم به خودم التماس میکنم، بیشتر تلاش کنم و درس بخونم، به اینکه اگر خونه‌مون بودم فکر میکنم.
به درختای حیاط.
به آشپزی کردن.
به هوای خوب و خنک.
به صدای مینا‌ها و چندتا دونه برگ ریخته.
به سبک بال بودن و کتاب خوندنای وسط حیاط.
به شمع‌های روشن هشت شب، وسط برقای رفته.
به اینکه اگر خونه بودم صبحانه چوروس میپختم.
به غمی که دوری از سرسبزی خونه باعثشه فکر میکنم و دلم می‌خواد گریه کنم.
من برای دوری از خونه، زیادی کوچیکم!
همه‌ی غمم از پاس نشدن، دوباره اومدن به اینجاست.
اینبار سخت خداخافظی نمیکنم، چون فردای همه‌ی خداخافظی های سخت، من دوباره اونجام!

حیاطخونهخوابگاهدلتنگیدانشجو
۹
۵
نسترن پیریان
نسترن پیریان
نوشتن، اولین راه برای درمان!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید