یه آدمایی رو نمیشه بخشید؛ تا ابد و یک روز نمیشه. تا روز قیامت نمیشه، حتی لحظهی افتادنشون از پل صراط هم نمیشه که نمیشه. میتونم قسم بخورم که وایمیستم، پرت شدن، سوختن و تیکه شدنشون رو نگاه میکنم اما تردیدی برای نبخشیدنشون ندارم. این آدما قلبم رو سوزوندن و آسمون آبی دلم رو سیاه کردن.
چند روز پیش گفتم بهشون؛ گفتم: «من فهمیدم نه این خالهها خالهی واقعی میشن، نه اون داییها میتونن دایی بشن و نه هیچکس میتونه مامان بشه.» خندید و گفت: «صدالبته، هیچکس هم بچهی خود آدم نمیشه.»
قبول. پس خواهش میکنم چاک دهنتون رو چفت بزنید و با ادعاهای صد من یه غاز خودتون، آدمها رو دلخوش نکنید. شاید یکی مثل من شما رو پناه میدونست. یهو بیپناهش نکنید.