چنان خشک سالی آمد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق
حالا کاری نداریم خشک سالی یا قحط سالی ، فعلا در مرحله خشک سالی هستیم و امید وارم به قحط سالی نرسیم
اما سعدی چه نیک می گوید
حکایت این شعر سعدی حکایت امروز روزگار ما شده !
در این شرایط و اوضاع واحوال کسی هم عاشق میشود آیا؟
یا سخن از عشق در این زمانه گفتن معقوله و خریداری هم داره !!
یا اصلا حال و حوصله ای برای عاشق شدن مونده ، یا اصلا کسی شهامت عاشق شدن رو داره !؟
به قول مرحوم مهستی که میخونه
من دیگه حوصله عاشقی رو ندااااااااارم
آدمها حوصله خودشون رو هم دیگه ندارند و عاشقی جزء مشاغل سخت و شاید هم زیان آور شده !
جگر شیر نداری سفر عشق مرو
شاید هم تعریف آدمها از عشق و عاشقی نسبت به قبل متفاوت شده و انتظارات آدمها در روابط عاشقانه از هم اینقدر زیاد و پیچیده شده که از توان طرف مقابل خارج هست وعشق اونجا پیچیده تر میشه که از دیدگاه زن و مرد تعاریف و برداشتهای ذاتی متفاوتی داره و تا به شناخت از هم برسه به انصراف کشیده میشه
عاشق شدن و سرانجام عاشقی بعضی ها هم باعث شده که دیگران بترسند و فکر عاشقی رو هم نکنند
هوشیار کسی باید کز عشق بپرهزد ؟!
مگه میشه ، آدم تا بیاد بفهمه کار از کار گذشته
سعدی 8 قرن پیش که زندگی ها ساده تر بوده به آدمها هشدار میده که از عشق و عاشقی پرهیز کنند حالا که دیگه با این دنیای مجازی و مشغله ها و تورم ووو جای خود داره هرچند خودش هم نتونسته توصیه خودش رو رعایت کنه
واین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
و حافظ هم در تایید این سخن سعدی می فرماید
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست.... عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد
در بیت بالا حافظ معشوق رو یک یا چند درجه بالا تر میبره و دوست خطاب میکنه . دوست به کسی گفته میشه که هم دل و همراه و همراز و هم سفر و هم صحبت وهم ارزش میشه با ما ودر زندگی هرچند کم و یا نا محسوس رشد اتفاق می اُفته ، رشد فکری و عاطفی و مادی و وو
در رابطه ها هم همین طور ، به خصوص رابطه های عاشقانه
رابطه های عمیقی مانند رابطه عاشقانه ناب آدمها رو به رشد وا میداره .
و جای دیگه می گوید
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
که میشه از عشق در یک نگاه تعبیر کرد
بعضی در عشق ، خودشون رو پیدا میکنند و بعضی خود را گُم
در عشق میتونه خود شناسی و جهان شناسی و معرفت اتفاق بیافته و یک مسیر تکاملی طی بشه
دنیای عشق ،دنیایی میشه که در اون آدم در همه چیز زیبایی و زلالی رو میبینه
در همه اتفاقهای زندگی حتی در دردها و رنج ها در تولد ها و حتییییییییییی در مرگ !
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
بعضی هم معتقد هستند که ذات و ماندگاری و حیاط عشق در عدم وصال هست !!
اونهایی هم که پا به سن گذاشتند نظرشون در مورد عشق در پاسخ به جوانها اینه که
هنوز گوشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره !
اما همین پا به سن گذاشته ها وقتی عاشق میشوند عشقشون طوفان بپا میکند !
عشق پیری کر بجنبد سر به رسوایی زند
یک کرشمه نگار به از صد پیاله شراب
رابطه شعر و عشق یا شاعر با عاشق
رابطه عاشقی با شاعری به گمانم مانند رابطه مرغ و تخم مرغ باشه که اول کدامیک وجود داشته
عاشقی که شاعر شده و یا ، شاعری که بعد عاشق می شود
عاشق هایی بودند که شاعر شدند و شاعر هایی بودند که عاشق شدند اما فکر کنم حالت اولی بیشتر باشه
عاشقی که شاعر میشه عاشق تر میشه و شاعری که عاشق میشه شاعر تر
مانند سعدی و حافظ شاید شاعری اینقدر به پر وپای عشق نپیچیده باشند یا اگر هست من نمیشناسم
کلا فکر نمیکنم در هیچ زبان و ادبیاتی در جهان به زیبایی و لطافت در وصف و توصیف عشق و عاشقی مانند زبان فارسی به صورت شعر پرداخته نشده باشه و به ما در تجربه حس و حال عاشقی کمک نکرده باشه
در طریق عشق بازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرحمی
شعر همیشه پناهگاهی بوده برای شاعرعاشق اودر دنیای واژه ها به دنبال معنا و در عالم معنا در جستجوی واژه ها
به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را
دردنیای شعر شاعر خیال پردازی میکند ، شکوه میکند ، مستی میکند ، در آن بیمار میشود ، ناله میکند درد میکشد و درمان میشود وبه آتش میکشد خرمن وجود خود را و به تماشا مینشیند
من خود به چشم خویش تن دیدم که جانم میرود
عاشق شاعر با شعر شب نشینی میکند پرواز میکند به سفر میرود صحراها را طی میکند دریا نوردی میکند و بازسحر به ساحل باز میگردد
بعضی عشق ها هم عشق نا تمام هستند .
نمیدونم منظورش عشق بلاتکلیف هست یا عشقی که ماندگار یا عشق یک طرفه ، نظر شما چی هست ؟
یک عشق هم داریم که به عشق ابدی معروف هست .
هفت شهر عشق را عطار گشت ما اندر خم یک کوچه ای
ارزش یک احساس نه به شدت آن بلکه به مدت آن است !
البته این نظر نیچه هست
و عشق هم بعنوان والا ترین نوع احساس در انسانها میتونه از این قاعده مستثناء باشه ، مانند درخشش یک شهاب سنگ پر هیجان و کوتاه باشه تا سو سوی یک چراغ اما ممتد
همین دیگه ....
و در اخر
سه روزه رفته ای سی روزه حالم