ویرگول
ورودثبت نام
ستایش
ستایش
خواندن ۱ دقیقه·۱۴ روز پیش

او

وقتی نامش را می‌شنوم، روحم به پرواز درمی‌آید. چیز زیادی از او نمی‌دانم اما او از همه‌ی اسرارهای من آگاه است.

در هنگام ناراحتی،فکرش مرا سرحال می‌آورد . در کنارش هرگز احساس ناراحتی نمی‌کنم.

من همیشه به او بدی میکنم اما او هرروز و هرلحظه، بی وقفه و بدون شرط و منت به من عشق می‌ورزد.

من همه‌چیز را به او می‌گویم، بدون اینکه نگران باشم که او چه فکری در موردم می‌کند. او کسی بود که به زندگی تاریک و گمشده من مانند ماه در شبی تاریک، نور امید بخشید. بنابراین هروقت به ماه نگاه می‌کنم ، به یادش میفتم.

من به هرچیزی که نگاه می‌کنم،خورشید، گل‌ها، درخت‌ها، کوه‌ها، دشت‌ها، دریاها ... و یا حتی با نوازش نسیم خنک بهاری ،شنیدن صدای بازی بچه‌ها ،دیدن لبخند پدر و مادرم... ، با دیدن هر زیبایی به او فکر می‌کنم.

زمانی که خودم را گم کرده‌ام، اوست که به من در یافتن خود حقیقی‌ام کمک می‌کند.او چراغ راهم را روشن می‌کند درحالی که من باز همیشه از این راه منحرف می‌شوم.

او عشق را در وجودم زنده کرده و دوستی را بین انسان‌‌ها به وجود آورده است. او همیشه به من کمک می‌کند فقط کافی‌ است صدایش کنم. او مرا بیشتر از خودم می‌شناسد و جز به مصلحت من عمل نمی‌کند.

به من نیرو و قدرت می‌دهد که تسلیم نشوم و به سمت جلو حرکت کنم تا بتوانم بر مشکلات غلبه کنم .او همیشه در کنار من است .

آری این‌چنین است... کسی که مرا آفریده.

ستایش نعمت الهی

خداوندخداعشقعشق واقعیعشق حقیقی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید