ویرگول
ورودثبت نام
دست به قلم
دست به قلم
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

خاطرات پیکانی


یکی از خوبی های ماشین پیکان اینه که قراضه است و با هر سرعتی دلت بخواد می تونی باهاش بری . از اونجایی که ماشین های دیگه همه مدل بالا هستن و قیمتشون زیاده می ترسن که یک هویی به پیکانت نزنن .

یادش بخیر اون قدیما که کوچیک بودیم ، بیشتر تاکسی ها پیکان بودن . پیاده که می شدیم در ماشین رو باید تا حد ممکن محکم می بستیم ( یا به عبارتی می کوبیدیم ) و راننده تاکسی هم با چند تا فحش آبدار باهامون خداحافظی می کرد و هر از گاهی هم پدر و مادرمون رو مورد لطف و عنایت خودش قرار می داد .

نصف خاطرات عروسی قدیمی تر ها همین پیکان بود . خیلی کلاس می گذاشتن که یک پیکان صفر رو واسه عروسی کرایه کردن . شاید نصف فیلم عروسی های قدیمی یک پیکان بود و خیابان های پیچ در پیچ ، بیچاره عروس و داماد هایی که اصلا خودشون توی فیلمشون نبودن . خدا رو شکر الان فیلم ها خیلی باحال تر از قدیما شده . دیگه کسی از این خز بازی ها در نمیاره .

البته اون موقع اگر چه پیکان بود و ماشین چیپی هم بود ، اما همه چی ارزون بود . رابطه ها گرم تر بود و سطح رضایت مردم هم از زندگی بیشتر بود .

درست مثل خواب و رویاست اون قدیما . نوشابه های شیشه ای ده تومانی . نمک یک کیلویی پنج تومانی . و....

یادمه یک بار وقتی جوون تر بودم با داداشم سوار یک پیکان شدیم که دربش شیشه نداشت و دستگیره بالابر شیشه هم نداشت . داداشم شروع کرد با حالت پانتومیم دستگیره شیشه رو چرخوندن و دستش دیگه اش رو هم گذاشت جای شیشه ، هی شیشه رو بالاتر می داد تا دستش گیر کرد . البته الکی گیر کرد چون شیشه ای وجود نداشت . کلی به این کارهاش خندیدم .

خاطراتپیکانعروسیآبدار باهامونارزون رابطه‌ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید