ویرگول
ورودثبت نام
شینا یوسفی
شینا یوسفی
خواندن ۵ دقیقه·۴ ماه پیش

آنان چه فکری خواهند کرد؟(کمال گرایان)


اکثر کمال گرایان افرادی هستند که بیشتر برای عملکرد و پیشرفت های خود مورد تمجید قرار گرفته اند.(مانند نمره،منش،قانونمندی،راضی نگه داشتن دیگران،مشکل ظاهری و امور ورزشی)
کمال گرایان در مقطعی از زندگی خود این طرز فکر خطرناک و فرساینده را یاد می گیرند : من یعنی موفقیت های من،کارهای بزرگ من و اینکه چقدر خوب آنها را انجام می دهم.

کمال گرایی اعتلای خود نیست.هسته ی اصلی کمال گرایی تلاش برای کسب تأیید و پذیرش دیگران است.
کمال گرایی به معنی نهایت سعی خود را کردن، نیست.کمال گرایی با رشد و پیشرفت سالم فرق دارد.کمال گرایی یعنی این باور که ما زندگی و ظاهری بی نقص داریم،عمل و رفتارمان بی عیب و نقص است و می توانیم از انتقاد،قضاوت و احساس شرم دور بمانیم.


کمال گرایی زندگی را فلج می کند.فلج شدن زندگی یعنی اینکه به خاطر ترس از ناقص به نظر رسیدن ،هیچ یک از جنبه های وجودی یا زندگی خود را رو نکنیم و به سبب آن فرصت ها را از دست بدهیم،دنبال نکردن رؤیاها به خاطر ترس عمیق از اینکه مبادا شکست بخوریم و دیگران را ناامید کنیم.

باید فرق بین تلاش سالم و کمال گرایی را بدانیم؛تلاش سالم، خود فرد را هدف قرار می دهد: چطور می توانم رشد کنم؟ اما نگاه کمال گرایی به دیگران است :آنها چه فکری خواهند کرد؟


کمال گرایی و فقدان شفقت به خود ،به سهولت منجر به قضاوت خود می شود.مثلا به خاطر یک اشتباه کوچک تصور کنیم سرسری و سمبل کار هستیم.
کمال گرا می خواهد در دید دیگران،کامل و بی نقص جلوه کند،کمال گرایی از این نظر هدفی دست نیافتنی است،چرا که دید دیگران صرف نظر از سعی و تلاش ما،خارج از کنترل ماست.
و اغلب این کار به سرزنش خود منجر می شود؛ تقصیر خودم است اگر به اندازه ی کافی خوب بودم این احساس را نداشتم.
شرم زاده کمال گرایی است.

شرم احساس گرمی است که سراپای وجودمان را فرا می گیرد و احساس کوچکی،نقص و کامل نبودن را در ما ایجاد می کند.
شرم اساساً ترس از دوست داشتنی نبودن است،که نقطه مقابل پذیرش داستان خود و احساس خود ارزشمندی است.
احساس شرم ما را متقاعد می کند که پذیرش داستان زندگی مان باعث می شود در نظر دیگران کوچک و بی اهمیت تلقی شویم و به این ترتیب احساس خود ارزشمندی را کنار می زند.


برای غلبه بر کمال گرایی باید بتوانیم ضعف و آسیب پذیری خود را در مقابل تجربه ی انسانی شرم، قضاوت و انتقاد بپذیریم، تاب آوری در مقابل شرم را بیاموزیم و شفقت به خود را تمرین کنیم.وقتی با خود مهربان تر باشیم و خود را بیشتر دوست بداریم ،می توانیم کامل نبودمان را بپذیریم.


احساس نقص،تجربه ای است که همه ی انسان ها با آن روبه‌رو می شوند.

در فرهنگی که از ما می خواهد همرنگ جماعت باشیم و پیوسته این و آن را از خود راضی نگه داریم،برای با اصالت زیستن، هر روز باید در برخورد با موقعیت های مختلف، دست به انتخاب هایی بزنیم و بین خودنمایی کردن و خود واقعی بودن،یکی را انتخاب کنیم.
انتخاب اصالت یعنی تمرین شجاعت برای پذیرفتن کامل نبودن خود،قبول ضعف و آسیب پذیری خود و تعیین حد و مرز در روابط خود با دیگران.


ای ای کامینگز نوشته است:
در دنیایی که شب و روز تلاش می شود تا از ما،کسی غیر از خودمان بسازند،خود بودن و خود ماندن،سخت ترین نبردی است که انسان می تواند داشته باشد.

نادیده گرفتن خود واقعی مان به خاطر آنچه ممکن است دیگران فکر کنند،کاری عبث و بیهوده است
ما فقط باید شجاعت آن را پیدا کنیم که با تمام وجود زندگی کنیم و عشق بورزیم.
شجاعت یعنی صادقانه و بی پرده صحبت کردن درباره‌ی آنچه هستیم.یعنی ضعف و آسیب پذیری خود را رو کردن.لازمه ی کسب آن ،رها کردن افکار دیگران است.
دوست داشتن و پذیرفتن خود،ثمره ی نهایی شجاعت است.

کمال گرایی اطرافیان ما را نیز متأثر می سازد.ما آن را به فرزندان خود انتقال می دهیم،محیط کار را با انتظارات نامعقول آلوده می سازیم و اقوام و دوستانمان را خفه می کنیم.وقتی به خود مهر بورزیم،منبعی از شفقت فراهم می کنیم که به دیگران نیز سرایت می کند.فرزندانمان شفقت را از ما می آموزند و اطرافیانمان خود را برای اصیل بودن آزاد می بینند.(یعنی آنها هم در ارتباط با ما راحت تر هستند و به جای خودنمایی،خودواقعی خود را انتخاب می کنند.)


دو اقدام مهم برای غلبه بر کمال گرایی لازم است: کاوش درباره‌ی ترس هایمان و تغییر گفت و‌گوی درونی
گفت و‌گوی کمال گرایانه: برای اینکه احساس تعلق کنم و دیگران من را دوست داشته باشند باید چیزی متفاوت از چیزی باشم که الان هستم.
خودگویی سالم: می خواهم احساس بهتری درباره‌ی خود داشته باشم و سالم تر باشم.


گاه برای اینکه به خود کمک کنیم صبح که از خواب بیدار شویم به خود بگوییم :امروز باید قبول کنم که تظاهر و خودنمایی بسا است.

برگرفته از کتاب موهبت کامل نبودن،برنه براون،مترجم اکرم کرمی

کمال گرایان با یک پارادوکس دردسرساز مواجه می شوند: احساس برتری به خاطر داشتن  اهداف والا ،اما احساس حقارت چون هرگز نمی توان به آن ها رسید نیاز به کامل بودن، نیاز به برجسته بودن در هر کاری که انجام می دهیم، در هر نقشی که بازی می کنیم. این بخشی از پرورش ما، کلیشه ها و فرهنگی است که با آن رشد می کنیم
کمال گرایان با یک پارادوکس دردسرساز مواجه می شوند: احساس برتری به خاطر داشتن اهداف والا ،اما احساس حقارت چون هرگز نمی توان به آن ها رسید نیاز به کامل بودن، نیاز به برجسته بودن در هر کاری که انجام می دهیم، در هر نقشی که بازی می کنیم. این بخشی از پرورش ما، کلیشه ها و فرهنگی است که با آن رشد می کنیم




با توجه به اینکه خودم از افرادی هستم که سالها با این موضوع درگیر هستم،تعاریف دیگه ای از کمال گرایی داشتم،خواندن این کتاب باعث شد به ریشه ی رفتارهای استرس زا و ناخوشایندی پی ببرم که قبل از این نمی دانستم به دلیل کمال گرایی بوده.تمرین و به خاطر سپردن راهکارهای تعریف شده در کتاب قطعا کمک کننده ست و باعث میشه از سرعت فرسایندگی ذهنمون کم کنیم و با آرامش بیشتری روزها رو سپری کنیم.چون به تدریج باورهای قبلی تغییر می کنن و رفتار ما هم نسبت به خودمان مشفقانه تر خواهد بود.


کمال گراییموهبت کامل نبودنخودشناسیروابط سالمبرجسته بودن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید