ویرگول
ورودثبت نام
raha
raha
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چرت نوشت

«شبی که هنوز نگذشته است و به احتمال زیاد همه چیز در اینجا برای من از امشب متوقف می‌شود»
«شبی که هنوز نگذشته است و به احتمال زیاد همه چیز در اینجا برای من از امشب متوقف می‌شود»


یک ساعت و دو دقیقه دیگر قرار بود با آلارم بیدار شوم، نمی‌شوم، چون بیدارم. چند ساعت پیش به خانه آمدم، وارد اتاق که شدم چراغی روشن نکردم. کیف را تا زمین انداختم و در را که بستم گریه ام گرفت، شالم را از سرم برداشتم و گریه کردم، توی تخت جمع شدم و گریه کردم. کمی بعدش گریه نکردم، چون مادر به اتاقم آمده بود و فکر می‌کرد نفس کم آوردنم برای سرماست؛ مادر رفت و گریه کردم. دو ساعت پیش از خواب پریدم و گریه کردم، قبل از رسیدن به خانه توی ماشین آرزو می‌کردم ماشین چپ کند و گریه کردم، اما گریه ای ماهرانه کردم، طوری که کسی نفهمد. کمی دیگر باید خانه را ترک کنم، خانه را ترک می‌کنم و گریه می‌کنم. خداوندی که خیلی رابطه خوبی با شما ندارم دیگر! اگر فردا و پس فردا شب و شب های دیگر هم قرار است این‌طور باشم و هنوز زنده بمانم، دقیقاً داری به خالق بودن خودت توهین می‌کنی. حالا اینش به کنار که چقدر به من سخت می‌گذرد.


شبچرت و پرتهمین حوالیکوتاهتازه وارد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید