همه سراسیمه میرن سمته آمفی. "باز امروز چه خبره؟ کدوم سردار یا بالارتبه قراره بیاد؟"
"تست میکنیم، یک دو سه ... . کار میکنه! خوبه، لپتابش چیه؟ تبدیل میخواد؟ بزار باشه. تهش میمونه همین جا دیگه."
"سلام جناب خوش آمدید. به کارخونه ... خوش آمدید."
داستانی که هر چند وقت یه بار تو یکی از جاهای خوب فناوری ایران اتفاق میافته. تو درو دیوار های اونجا شکل های مختلفی میچسبونن. تو دستشوییش یه چیزایی میزان که ببخشید داری کارتو میکنی بخونی حوصلت سر نره! وقتی هم که یکی میاد تو یه دیوارش که سیاه کردند که با گچ بشه نوشت، داستان هایی مینویسند که ما اینیم و ما اونیم.
افراد مختلف وقتی یک بالامقام میاد بدو بدو جلوش راه میرن که ببیننشون! اونا هم که با کت شلوار هایی که قیمتش معلوم نیست از یه پیراهن هاکوپیان کمتره با یک چهره ی خیلی متشخص راه میرن و لبخندی مصنوعی که "بله بله! شما با ما کار دارید. کارتون به ما گیره!
خوشم میاد از افرادی که بی هیچ چیزی میرن تو کافه و چاییشون رو میریزن و بر میگردن سر کارشون. حتی اگر معاون خیلی خفنی اومده باشه.
"ایده هایت را به فضا بفرست!" براش کلی بنر و توضیحات و ... . واقعا مشکل اصلی ما اینه که ایده هامون رو به فضا بفرستیم؟ یا اینکه یه شوآفه که ما اینیم و ما اینیم! نمیدونم. واقعا نمیدونم. شاید واقعا نیازمون همیناست. سمینارهای خیلی خفن و کلی پوستر و تبلیغ که آقایون بیان توش بشینن و یک سری جوون هم بیان صحبت کنند و تموم.
خیلی خوبه. تو جامعه ما، فرهنگ خوبمون(!) شوآف حرف اول رو میزنه.
یک متولد 74 ای که خودشو مشاور کسب و کار، شبکه های اجتماعی میدونه! تازه اینستاش هم 3 بار پاک میشه و باز هم برمیگرده! کلی استوری که آره مارو زمین میزنن و بازهم برمیگردیم. کلی هم اشخاص اونارو فالو میکنند که ..؟
نمیدونم، ممنون میشم راهنمایی کنید. واقعا شوآف...؟ کافی نیست..؟