اسپیلبرگ فیلم بسازه و آدم نبینه!
مطئمنا کسایی که استیون اسپیلبرگ، تام هنکس و یا لئو دیکاپریو رو دوست دارن این فیلم رو دیدن. اگر این آقایونی که بهشون اشاره کردم رو هم دوست نداشته باشین، احتمالا یبار از تلویزیونی جایی دیدین. داستان این فیلم انقدر جذابه و کشش داره که معمولا هر نوع سلیقه ای رو راضی میکنه. تازه وقتی میفهمی که داستان خیالی نیست و از روی داستان واقعی ساخته شده جذابیتش دو چندان میشه. این همه تبلیغ کردم که اگه یک درصد این فیلم رو ندیده باشین، این فیلم رو بذارین سر لیست فیلم هایی که میخواین بعدا (امشب) ببینین.
حالا اگه همه ی این توضیحات رو هم بذاریم کنار، این فیلم فقط یه داستان پلیسی یا رومانتیک نیست. این فیلم مثل اکثر فیلم های اسپیلبرگ و خیلی از کارگردان های بزرگ دنیای سینما در کنار سرگرم کننده بودن یسری چیزها رو بهمون نشون میده که میشه روش فکر کرد. بالاخره این آقای فرانک ابگنیل جونیور باید یسری ویژگی ها داشته باشه که تونسته همچین مسیری رو طی کنه و استیونِ عزیز بخواد ازش فیلم بسازه.
این فیلم ویژگی بارز و خیلی مهم زندگی هر شخصی رو نشون میده، اعتماد به نفس. اگه ما به خودمون اعتماد نداشته باشیم، دیگه کی قراره بهمون اعتماد کنه؟ فرانک نشون داد برای اینکه بتونی کاری رو انجام بدی اول از همه باید خودت به خودت و توانایی هات اعتماد داشته باشی. وقتی خودت میدونی که میتونی یه کاری رو انجام بدی و به خودت میقبولونی (ادبی نیست ولی منظور رو میرسونه J) که میتونی اون کار رو انجام بدی، دیگه کی میتونه جلوت رو بگیره؟
درسته، فرانک تو مسیر راهش جاده خاکی رفت، بدم رفت و خانواده ش هم گذاشتن بره ولی در نهایت بعد از این که تاوان کارهاش رو پس داد مسیر درستی رو پیدا کرد تا از استعدادهاش استفاده کنه. البته داستان فرانک مثل داستان لقمان و این حرف هاست. یعنی ما باید نکات مثبتی مثل اعتماد به خودمون رو از فرانک یاد بگیریم، نه جعل چک و مابقی کارها.
تو قسمت سوم پادکست گیک کادمی بیشتر و مفصل تر در مورد فرانک و تاثیر اعتماد به نفس در زندگیش و تاثیری که رو زندگی خودمون داره صحبت کردم. میتونین از لینک های زیر به پادکست گوش بدین.