امروز صبح که از خواب بیدار شدم ناراحت بودم ،عصبی بودم و بیشتر از همه نا امید.با خودم گفتم نه امروز یه روز قشنگه حتما اتفاق هی قشنگی ممکنه توی این روز بیافته که تلخی و نا امیدی های دیروز رو فراموش کنم .با خودم گفتم حتما وقتی برم توی حیاط و گل های زیبا رو ببینم حال و روحیم بهتر میشه .اخه فاطمه خیلی وقته داره به این گل هاش میرسه .روز ها قربون صدقشون میره و شب ها وقتی از کنارشون رد میشه بهشون شب بخیر میگه .عاشق گل هاشه پس شاید با دیدنشون کمی عشق در وجودم جوانه بزنه و درخت نا امیدی که نامردی دوستم در وجودم کاشته بود از ریشه خشک بشه .
ادم از فریبکاری یه غریبه ناراحت یا حتی عصبی میشه اما ادم اشنا ...دوست ؟؟
شاید چون ادم هیچ وقت فکر نمیکنه کسی که بهش اعتماد کرده ،کسی که هر روز بهش لبخند میزنه ،کسی که فکر میکنه تو روز های سخت پشتت در میاد همون کسی بشه که تو روز سخت بهت خنجر بزنه .
دیشب وقتی ماجرا رو برای فاطمه تعریف کردم در حالی که با سینی چایی داشت می اومد تو اتاق داد زد
(هزار دفعه گفتم به ممد تربار اعتماد نکن گفتم یا نگفتم ؟گفتم دیگه .گفتم برو یه مغازه خودت بگیر یه خونه بگیر چمی دونم یه کاری بکن ولی به این عتماد نکننگفتم ؟)
سعی میکردم اروم باشم و در مقابل صحبت هاش چیزی نگم به هرحال حق داشت و راست میگفت ،اما ته دلم میخواستم بلند بشم داد بزنم بابا اشتباه از من بوده اعتماد کردم، فکر کردم ادما خوبن ،فکر کردم برای دنیای بهتر باید بهم اعتماد کنیم. انگار من اشتباه کردم.این ادما هنوز برای اعتماد کامل ساخته نشدن.
از اتاق رفتم بیرون .به گل نگاه کردم .خار بود .حتی گلم جواب عشق و اعتماد فاطمه رو نداده بود .حتی گلم مثل یه ادم به جای گل دادن و زیبا بودن خار تحویلم داده بود.
زدم بیرون ،از کنار پارک که رد میشدم تا به نونوایی برسم یه بوته خرزهره دیدم .گل های صورتی زیبای داشت که باعث میشد بخوام همون جا بمونم و فقط نگاش کنم .کم کم حس کردم غم وجودم کم شده ،عصبی نبودم و بعد از چند دقیقه فهمیدم لبخند روی لب هام نشسته .
صبح با یه بوته خرزهره به جای نون اومدم خونه ،گل خاردار رو کندم خرزهره ی زیبام رو کنار درخت سنجد کاشتم .با اینکه میدونستم بوی خوبی نداشت اما حداقل تمام سال گل داشت و حشره ها رو دور میکرد .
با اینکه فاطمه هنوز عصبیه و هنوز سر و صدا میکنه که گل خوشگل و دوست داشتنیش رو کندم و با اینکه بهش حق میدم و هیچ دلیل قانع کننده خوبی برای کارم ندارم اما نگاه کردن به خرزهره باعث میشه دیگه دنبال جواب نباشم کمکم میکنه با نا امیدی که توی قلبم هست بتونم به جلو قدم بردارم