دیدی؟ من که به تو گفتم.
اینها تنها چند انسان دورو هستند که تا وقتی برای آنها سودی داشته باشی در کنارت هستند و تنها کاری که میکند زل زدن به تصویر ما و متعجب شدن است.
تو اصرار کردی که امتحانش کنیم؛ حالا این ما هستیم که در حال فرو رفتن در دریاچه غضه ها و ناامیدیهایمان هستیم و این تنها تصویر ماست که در حال غرق شدنمان از روی آب نمایان است.
حال چه کسی خواهد آمد و ما را نجات خواهد داد؟ تمام این گریهها دروغی بیش نیستند. هیچکدام برای کمک به ما قدمی هم برنمیدارد چه برسد به پریدن. حتی اجساد بیجانمان هم دست و پاگیر آنها خواهند شد.
تنها به دنبال گذران وقت و پیدا کردن سوژهای برای تماشا و حیرت هستند و فقط اشک، آه و نالههایی که برای ما میکنند به ما خواهد رسید.
البته شاید هم بهتر از تنهایی من در اعماق آب است.
نظر تو چیست؟