سید مهدار بنی هاشمی
سید مهدار بنی هاشمی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

حضرت گربه رفت-امیرعلی آمد

سلام دوستان.. یادتونه میگفتم یک گربه ی اجنبی آمده تو کوچه مون و شب تا صبح برام خواب نگذاشته؟ خب ازونجایی که به حساب کتاب دقیق دنیا اعتقاد دارم الان دو سه شبی هست که صدایی از جناب گربه نیست و فهمیدم این گربه آمده بود تا سر و صدا کند و حسابی اذیتم کند تا وقتی خواهرم و بچه های خودش و بچه های خواهر بزرگترم می آیند خانه مان من آستانه ی صبرم بالا رفته باشد.

این گربه ی بی نوا نمادی از امیرعلی پسر شش ساله ی خواهرم بود که حسابی شر است و شلوغ میکند. گریه میکند-عر میزند- و اعصاب ندارد. حالا که گربه دیگر میو میو نمی کند دلم برایش تنگ شده. نگرانش شده ام. میگویم نکند مرده باشد؟ مادرم و خواهر بزرگتر و دامادمان رفته اند حج واجب و حالا خواهر کوچک تر و بچه های خودش و بچه های خواهر بزرگترم سی چهل روزی آمده اند خانه ی ما. حالا من هم کلی برنامه برایشان چیده ام که سرشان را گرم کنم. ولی خب بچه اند دیگر و زیاد با هم سر سازگاری ندارند.

تمام تلاش من برقراری صلح و صفا بین آنهاست. ولی گاهی نمیشود که نمیشود. هر روز برایشان نمره در نظر گرفته ام و گفته ام هر کسی نمره اش بیست بشود. جایزه دارد. امروز دخترها را که گوش حرف کن تر هستند و نمره شان بیست بود بردم به کافه کتاب زیرگذر پارک ملت. برایشان میلک شیک خریدم و بعد هم رفتیم و گشتند و برای خودشان کتاب انتخاب کرده و خریدند. ولی هنوز هم خبری از گربه نیست. البته پسر خواهرم-آن بزرگتره که 15 سالش است و اسمش علی ست- دیشب دیده بودش که کنار جوب کز کرده بوده ولی خب نمیدانم چیز خورش کرده اند که دیگر میو میوئش گوش فلک را کر نمیکند یا چه؟ با خودم گفتم شاید علی آقا قاطی شیرهایی که بهش می دهد کمی مواد هم قاطی میکند تا کسل شود و عربده کشی نکند.

اما خب معلوم نیست چه شده. البته من هم آن ایام که این میو میو میکرد جو گرفته بودم که اعتیادم را به قرص خواب کم کنم. اما خب یک شب جواب داد ولی از فردایش میو میو های این جناب پیشول خان شروع شد و اوقات ما را مکدر فرمود. پس از پریشب دوباره به خوردن شبی نصف قرص لورازپام 1 روی آوردم که حقا از قرص های بهشتی ست. و خواب لذیذی -نصیب منی که اگر بخواهم به خواب طبیعی بخوابم تا صبح از شدت فکر و خیال خوابم نمیبرد- میکند. پس فقط تقصیر گربه نبود که من خوابم نبرده بود. ترک عادت بود که موجب مرض شده بود!

حال درست که چای نمیخورم. قهوه نمیخورم. سیگار نمیکشم. آدامس نمیجوم. هیچ اعتیادی ندارم. ولی خب به آب معدنی اعتیاد دارم. به قرص خواب اعتیاد پیدا کرده ام! و ساقی ام هم جناب پدر هستند و خودشان گفتند من 40 سال است میخورم. خیلی هم خوب است. اینکه آدم خوابش ببرد بهتر ازین است که شب تا صبح خوابش نبرد! من و مامان و بابا هر 3 به لورازپام معتادیم! خیلی پر ضرر نیست. تنها ضررش این است که اگر نخوریم خوابمان نمیبرد. ولی خب آن موقع ها هم که نمیخوردیم درست خوابمان نمیبرد.

پی نوشت: و من از همین تریبون از جناب گربه سیاه بی پدر مادر عذر میخواهم تا مرا مگر ببخشد و حلالم کند!


گربهروزنوشتروزنوشتهامیرعلیکارما
نویسنده ی رمانهای یک عاشقانه سریع و آتشین و پدر عشق بسوزد - شاعر مجموعه: قشنگترین منحنی سرخ دنیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید