مایکل پورتر (Michael E. Porter) که به «پیامبر برنامهریزان راهبردی» مشهوره، یکی از بزرگترین متفکران حوزه مدیریت استراتژیک و اقتصاد رقابتیه و تقریباً همه دانشجویان مدیریت و MBA بارها و بارها تو منابع یادگیریشون باهاش مواجه شدن چون کتابها و مقالات پورتر، بهعنوان منابع اصلی در دانشگاهها تدریس میشن.
راستش همیشه برای من فهمیدن نظریههایش سخت بود، تا زمانی که برای واردشدن به فضای کاری این مطالب رو عمیق تر سرچ کردم.
1. مدل پنج نیروی رقابتی (Five Forces Model) – برای تحلیل جذابیت و شدت رقابت در یک صنعت.
(ابزاری برای تحلیل جذابیت و شدت رقابت در یک صنعت)
2.زنجیره ارزش (Value Chain)
(روشی برای بررسی اینکه هر فعالیت داخل شرکت چطور به ایجاد ارزش برای مشتری کمک میکنه)
3. استراتژیهای مزیت رقابتی (Competitive Advantage Strategies)
(سه مسیر اصلی برای برندهشدن: رهبری هزینه، تمایز، تمرکز)
⸻
مدل پنج نیروی پورتر به ما کمک میکنه که بفهمیم ورود یا ادامه دادن تو یک صنعت و رقابت با سایر شرکتها چه شرایطی داره.
۱. شدت رقابت بین رقبای فعلی (Rivalry among Existing Competitors)
این نیرو میزان رقابت بین فعالان حاضر در بازار رو نشون میده.
(هرچه رقابت شدیدتر باشد، سودآوری سختتر میشه)
مثلا: اگه تو یه خیابون پنج تا کافیشاپ باشه، برای جذب مشتری مجبورند تخفیف بدن یا منو و دکور رو جذابتر کنن.
۲. تهدید تازهواردها (Threat of New Entrants)
وقتی ورود به یه صنعت آسون باشه، تازهواردها میتونن سهم بازار رو بگیرن و سود فعلی روکاهش بدن.
مثلا: افزایش تعداد کافیشاپها باعث تقسیم سود بین اونها میشه.
۳. قدرت چانهزنی تأمینکنندهها (Bargaining Power of Suppliers)
تأمینکنندهها میتونن روی قیمت، کیفیت یا شرایط تحویل مواد اولیه اثر بذارن.
( هرچه محصول یا خدمات تامین کننده ها خاصتر و تعدادشون کمتر باشد، قدرتشون بیشتره.)
مثلا: اگر تو شهر فقط یک یا دوتا تأمینکننده خاص دانه قهوه باکیفیت وجود داشته باشه، این تأمینکنندهها میتونن قیمت بالاتری از کافیشاپها بگیرن، چون گزینه جایگزین زیادی وجود نداره.
۴. قدرت چانهزنی مشتریها (Bargaining Power of Buyers)
مشتریها وقتی قدرت بالایی دارند که:
• تعدادشون کم ولی حجم خریدشون زیاد باشه
• محصولات مشابه تو بازار زیاد باشه
• تغییر برند براشان آسان باشه
مثلا: اگه تو یه منطقه تعداد زیادی کافیشاپ وجود داشته باشغ، مشتریها به راحتی میتوانند بین اونها انتخاب کنن یا حتی سر قیمت چونه بزنن. این قدرت انتخاب باعث میشه کافیشاپها مجبور بشن کیفیت یا قیمت خودشون رو بهتر کنن.
۵. تهدید محصولات جایگزین (Threat of Substitutes)
محصولات جایگزین میتونن نیاز مشتری رو به روش دیگری برطرف کنن. این تهدید وقتی بالاست که جایگزین ارزانتر، باکیفیتتر و دسترسیپذیرتر باشه.
مثلا: اگه دستگاه قهوهساز یا قهوه فوری داشته باشن، ممکنه کمتر به کافیشاپ برونه. این محصولات جایگزین راحتتر و ارزانتر هستند و میتونه مشتریان کافیشاپ رو کاهش بده.(البته که ارزون نیست ولی یکبار براش هزینه میکنن)
کتاب Competitive Advantage که پورتر سال ۱۹۸۵ منتشر کرد، یکی از مهمترین آثارشه و همون جاییه که دو مفهوم بزرگ رو مفصل توضیح داد:
.
1️⃣ مزیت رقابتی (Competitive Advantage)
پورتر توی این کتاب توضیح میده که چرا بعضی شرکتها در بازار موفقتر از بقیه هستن.
.
میگه مزیت رقابتی از دو راه اصلی بهدست میاد:
رهبری هزینه (Cost Leadership) → تولید محصول با هزینه کمتر از رقبا، بدون قربانی کردن کیفیت.
مثل: ایکیا (IKEA) که با تولید انبوه و سادهسازی فرآیندها، مبلمان ارزون و با کیفیت قابل قبول تولید میکنه.
تمایز (Differentiation) → ارائه محصول یا خدماتی که از نظر مشتری خاص، بهتر یا متفاوت باشه.
مثل: استارباکس، که تجربه خرید قهوه رو با طراحی فروشگاه، برندینگ و کیفیت معمولی، متمایز کرده.
و در ادامه این دو، تمرکز (Focus) روی یک بخش خاص بازار.
یا
تمرکز بر هزینه: قیمت پایین برای یک بازار خاص
تمرکز بر تمایز: محصول یا خدمت خاص برای یک گروه خاص
مثال: محصولات ویژه برای ورزشکاران حرفهای
⸻
در ادامه پورتر یک ابزار عملی معرفی میکنه تا شرکتها بفهمن کجا و چطور برای مشتری ارزش ایجاد میکنن که میشه:
2️⃣ زنجیره ارزش (Value Chain)
زنجیره ارزش، همه فعالیتهای شرکت رو به دو دسته تقسیم میکنه:
فعالیتهای اصلی (Primary Activities): لجستیک ورودی، عملیات تولید، لجستیک خروجی، بازاریابی و فروش، خدمات پس از فروش.
فعالیتهای پشتیبان (Support Activities): زیرساخت سازمانی، مدیریت منابع انسانی، توسعه فناوری، تأمین.
ایده اینه که با تحلیل این زنجیره، شرکت بتونه:
نقاطی رو پیدا کنه که بیشترین ارزش رو به مشتری اضافه میکنه
یا جاهایی که هزینه اضافی داره رو حذف کنه
⸻
مدل پنچ نیرو: نقشه سفر رو قبل از شروع چک کنیم و شرایط رو بسنجیم و محیط بازار رو بشناسیم
مزیت رقابتی: مسیر حرکت درستی رو انتخاب کنیم که از چه راهی موفق بشیم
زنجیره ارزش: برنامه ریزی تمام مراحل سفر
.
این هم نمونه ای از سوالاتی که به عنوان یک کارآموز باید در مورد این نظریه ها بلد باشیم:👇🏻
(اکثرا مصاحبه کننده ها شرکت خودشون رو میپرسن یا میگن خودت مثال بزن. پس بهتره که یا از قبل کلی در مورد اون شرکت و رقیب هاش بلد باشیم یا یه نمونه آماده تو ذهنمون داشته باشیم.)
⸻
📌 پنج نیروی رقابتی پورتر (Five Forces): رقیبهامون چندتا هستن و رقابت چقد شدیده؟/ ورود یه شرکت جدید به این بازار آسونه یا سخت؟/ تأمینکنندهها بیشتر به ما وابستهان یا ما به اونها؟/ مشتریهامون چقدر راحت میتونن برند عوض کنن؟/ محصول یا خدمت جایگزین برای ما وجود داره؟
⸻
📌 مزیت رقابتی (Competitive Advantage): دلیل اصلی جذب مشتری توسط ما چیه؟ (ارزونتریم یا خاصتریم؟)/ تمرکز ما روی کل بازار هست یا یک بخش خاص؟/ مزیت ما راحت قابل کپی شدنه یا نه؟/ الان استراتژیمون واضحه یا وسط دو مسیر گیر کردیم؟
⸻
📌 زنجیره ارزش: تو کدوم بخش از کارمون بیشترین ارزش رو میسازیم؟/ کدوم مرحلههامون هزینه اضافی یا اتلاف داره؟/ پشتیبانی مثل منابع انسانی و فناوری چطور به ارزش نهایی کمک میکنه؟/ بخشهای شرکت هماهنگ کار میکنن یا جدا از هم؟
⸻
مثل همیشه اگه برات مفید بود،لایک کن و سوالی داشتی بپرس.✌🏻