ویرگول
ورودثبت نام
مهدی غلامی
مهدی غلامی
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

چرا خوش حال نیستم!

در دنیایی که روز به روز پیشرفته تر میشه، امکانات بیشتر میشه، رفاه و آسایش بیشتر میشه

چرا واقعا خوش حال نیستم؟

حال دلم انگاری خوب نیست حتی نمیدونم چرا!

خیلی وقته دارم به این موضوع فکر میکنم مثلا تا زمانیکه پولی نداشتم هیچی در حد مثلا 40،50 هزار ته جیبم وول میخورد تا زمانیکه داخل حسابم چند میلیون پول داشتم

تنها بودم رل زدم ینی خواستم که بزنم و با کلی انرژی این کارو انجام دادم و بدستش آوردم

اما باز هم انگار خوشحال نیستم

این باعث شد به این فکر کنم و برم دنبالش که دلیلش چیه؟

از خودم و اطرافیانم شروع کردم تا سلبریتی ها و ... تقریبا به این نتیجه رسیدم که بیشتر ما خودمونو به اسباب و اساسیه گره میزنیم مثلا میگیم خب اگه به فلان چیز برسم دیگه خوشبختم و خوشحال

اما واقعا این طور نیست، البته منکر این هم نیستم که وقتی به اسباب اساسیه برسیم راحت تریم اما همش نیست.

رو خودم کار کردم برم دنبال چیزهای که دوستشون دارم و تاحالا تو این 24سال زندگیم قدمی برای بدست آوردنش برنداشتم چیزهای خیلی ساده شاید باورتون نشه اما با درست کردن یه قاشق چوبی چنان ذوقی کردم که با خرید یه گوشی چند میلیونی این حس رو نداشتم.

میتونم بگم یه جورایی به خودشناسی پرداختم اینکه من کی هستم؟ از دنیا چی میخوام؟ چیا منو شاد میکنه؟ برنامم چیه واسه زندگی؟ و....

نکته ی جالبش اینجا شد که بیشتر ما وقتی میخوایم با کسی آشنا بشیم میخوایم که ازش اطلاعاتی بدست بیاریم چی دوس داره چی دوس نداره افکارش چیه و... اما از خودمون قافل میشیم.

بهتره اول با خودمون در ارتباط باشیم به شناخت خودمون برسیم بعد حالا اگه خواستیم این مسیر رو با شخص دیگه ای شریک بشیم.

اولا که رفتم دنبال علایق خودم در مرحله اول خودم شوکه میشدم بعد حالا اطرافیانم یا تشویقم میکردن که دارم همچین کارهای میکنم یا میگفتن خل شده، اونایی که میگفتن خل شده رو خیلی دوس دارم و از این طریق متوجه میشدم راهو دارم درست میرم. تمام این اتفاقات در کمتر از 6ماه افتاد حالا بعد از 6ماه من به کل تغییر کردم چه به لحاظ شخصیت، سلیقه، هدف زندگی و... هرچی هم میگذره از خودم راضی تر میشم کمتر فکر و خیال الکی میکنم در صورتی که قبلا این طور نبود. اینم بگم که این تغییر باعث شد بعضی چیزارو هم از دست بدم که بزرگترینش از دست دادن رابطم بود.

این تغییر باعث شد دیگه اون فرد اول رابطه نباش و این واسه طرف مقابلم خوشایند نبود و با خوبی و خوشی گفت موفق باشی من دیگه نمیتونم ادامه ی راهو باهات بیام، گریه کردم اما اینم بخشی از زندگیه.

خودتونو عادت بدین با چیزهای بسیار کوچیک حتی احمقانه شاد کنید، کارهای انجام بدید که فکر میکنید دوسش دارید یا حالتون رو خوب میکنه...

هنوز 24 سالمه و به قطع هرچی بگذره بیشتر تغییر میکنم فعلا که از روندی که دارم راضی ام، خیلی دوس دارم از تجربه ی تلخ و شیرین رابطم هم مطلبی بنویسم بعدا.

خلاصه ی این مطلب میشه اینکه با خودمون ارتباط برقرار کنیم خودمونو بشناسیم نقشه ی راهو با قوانین خودمون بسازیم دنیا کوتاه تر از اونیه که بخوایم با اهداف و قوانین بقیه تمومش کنیم

به قول بزرگی که گفت ما کل ماه رو کار میکنیم بعد پولمون رو میدیم به لباس فروش، رستوران و... اما به خودمون که کلی زحمت کشیدیم آیا پول میدیم؟(منظور همون پس انداز و سرمایه گذاری رو خودمون)

ممنون که وقت گذاشتید مطلب رو خوندین امیدوارم خوب تونسته باشم انتقال بدم تجربم رو

هر سوالی داشتید یا اگه دوس دارید میتونید در اینستاگرام دنبالم کنید. instagram: mahdi_gholammi

خودشناسیتغییررابطهزندگی
مهدی غلامی هستم، عضو کوچیکی از دنیای دیجیتال مارکتینگ :) علاقه مند به طراحی ui، ساز و کتاب.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید