نوشتن همچنان مهمترین تلاش انسان برای ماندن است. هیچ چیزی، هیچ هنری و هیچ اثری جایگزین آن نخواهد شد. گرچه بسیاری امیدشان را به ردیف موازی کلمات پشتسرهم از دست دادهاند ولی این ردیفهای منظم اندیشه بشری بیتوجه به تلاطم محتواهای شبکهای ولی درهم و برهم، محتواهای چشمنواز ولی تهی، اندیشههای جذابِ غیرخطی و بیانهای کوتاه ولی ابتر و ناقص، به راه خود ادامه میدهند؛ که اندیشه را گزیری از ذات کلمات و چیدمان ردیفی آنها در ذهن و سپس زبان و در نهایت صفحه سفید نیست.
لازم نیست بیشتر از این برای متقاعد کردنتان تلاش کنم و دلیل بیاورم. همین که بعد از سالها فوران فناوریها و فرمتها و سبکها و محتواها کسانی مثل من دربهدر دنبال صفحهای سفید برای نوشتن میگردیم، اینکه هر جایی از این دنیای فناوری، در برنامههای یادداشتبرداری، سرویسهای وبلاگی، شبکههای اجتماعی، وبسایتهای شخصی و هر گوشه و خفیهای جایی برای تایپ بود قلممان را برافراشتهایم ولی به سرعت برآشفتهایم، اینکه قلمها را سالهاست در جیبمان پنهان کردهایم ولی جایی جانگذاشتهایم، یعنی ما باید بنویسیم - بگذارید دقیقتر بگویم - باید نوشته شویم.
همینها کافیست تا به محض دیدن صفحه فرودی که زیر اسمش، از “نوشتن” نوشته شده است، بیمحابا ایمیلم را وارد کنم و به تمام ویرگولهایی که در پس ذهنم پنهان شدهاند، تمام ویرگولهایی که در زوایا و خبایای این اینترنت (شاید) لعنتی (ولی دوستداشتنی) باید میایستادند و ذهنم را برای لحظهای به سکوت میبردند، به تمام ویرگولهایی که در ردیفهای منظم اندیشهای را به اندیشه دیگری پیوند میزنند، اندیشیدم.
دوستانی را که این سرویس را ارائه کردهاند از نزدیک میشناسم. امیدوارم چنان که باید نوشتن فارسی را از دست سرویسهای ناکارآمد قدیمی نجات دهند، قلمها را دور هم جمع کنند و آرام و پیوسته به مسیر چون مسیر مدیوم ادامه دهند. ما به شما به شدت نیاز داریم؛ باشید و هر روز بهتر شوید.
۱. نوشتن چه با رویکرد ادبی و چه با رویکرد حرفهای نیازمند رسانهای مختص خودش است. بیایید با خودمان روراست باشیم: شبکههای اجتماعی و بسترهای پیامرسانی جای خوبی برای نوشتن نیستند. آنجا نوشتن چیزی جز فریب نیست. ذات آنها بر موقت بودن، اشتراکگذاری و عدم تمرکز فرمتهاست. آنجا ارتباط داشتن بر اندیشهمند بودن ارجحیت دارد.
۲. سرویسهای انتشار نوشته خارجی به چند دلیل مناسب ما نیستند. اول به دلیل راستچین بودن زبان ما و دوم فیلتر بودنشان. مدیوم، وردپرس، تامپلر و... از آن جملهاند. امکانات بسیار خوبی دارند ولی قدر زبان ما را نمیدانند، کلمههای ما را با فونتهایشان به سخره میگیرند، پاراگرافهای ما را جدی نمیگیرند، آنها را مچاله میکنند. نباید جایی بنویسیم که قلمهایمان تحقیر شوند.
۳. سرویسهای وبلاگ ایرانی، گرچه زمانی مایه مباهات و افتخار وب فارسی بودند ولی سالهاست شبیه عجوزههای پیری شدهاند که تمام آینهها را در خانه شکستهاند. قول میدهم - و از نزدیک میدانم - که بسیاری از آنها حتی ماه به ماه مراقبت نمیشوند. موسسانشان رهایشان کردهاند، سالهاست کوچکترین تغییر در آنها دیده نمیشود. گرچه کاربرانشان همچنان فعالاند ولی به همان سبک و سیاق ده سال پیش ادامه میدهند. هیچ بهبودی نمیدهند، هیچ سرویس جدیدی ارائه نمیدهند و هیچ تیمی آنها را پشتیبانی نمیکند. صاحبانشان سالهاست پنجرههای شرکتشان را بستهاند و سیگار میکشند. بلاگفا، پرشینبلاگ، میهنبلاگ و... از آن دستهاند.
نمیدانم ویرگول چگونه پیش خواهد رفت. نمیدانم خواهد توانست آن جایی را که باید به آن برسد ترسیم کند یا نه. ولی امیدوارم به سادگی روی “نوشتنِ ساده و پیوسته” تمرکز کند.