ویرگول
ورودثبت نام
mahdif80
mahdif80
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

چرا این دختر احمق بود؟


کلاس تصویر سازی داشتیم . جلسه ی آخر بود و 6ساعت سر پا همه ی کلاس داشتیم کار میزدیم و ااستاد میدید و اصلاح میکرد . کلاس تموم شد و بچه ها یه سری از وسایلشون رو جا گذاشتن و بخشی از اون رو من برداشتم و بخشی از اون رو یکی از همکلاسی ها که من یک جعبه آبرنگ برداشتم . چند روز بعد پیامی در گروه کلاسی گذاشته میشه با این محتوا که کسی آبرنگ های منو ندیده. و من گفتم من برداشتمش . اون دختر اومد پی وی من و گفت هستی دانشگاه ؟ این درحالی بود که در اون روز باهم دوباره کلاس داشتیم و من دقیقا پشت سرش نشسته بودم . منم خواستم یکم جو عوض بشه گفتم نه دانشگاه نیستم . (هنوز نمیدونم چطور نفهمید من بودم .؟ مگه چند تا پسر توی کلاس بودیم.) کلی شروع کردم حرف هایی بزنم و دیدم با دوستاش دارن میخندن و جواب میدن . خب منم نمیخواستم این خندهه قطع بشه . تا اینکه کلاس تموم شد و رفته اکانت منو به همه نشون داده و اونا هم گفتن میشناسیمش .. من همون موقع رفتم آبرنگشو از صدوق دانشگاه برداشتم وایسادم پای آسانسور که وقتی میاد پایین بهش بدمش . دوستش اومد پایین که به اون دادمش .وقتی داشتم برمیگشتم در سالن اصلی دانشگاه دیدمش که 3تا از دوست های دخترش رو و دوست پسر یکی از اون هارو با خودش آورده و وسط پله ها بهم دیگه گیر کردیم . دوستاش هرچی از دهنشون در اومد جلوی همه بهم گفتن و همه ی دانشجو ها داشتن نگامون میکردن . خودشم مدام میگفت دهنتو صاف میکنم .. منم میگفتم باشه حتما همین کار رو بکن و رفتن .. تا اینکه باهام تماس گفت گفت بیا بیرون .. فهمیدم ول کن ماجرا نیست .. رفتم و دیدم دوباره همون اکیپو واسم جمع کرده و میگه من دوتا آبرنگ داشتم .. فهمیدم این الان قراره هرچی توی زندگیش نداشته رو از من بگیره .. منم گفتم من همینو دیدم روی میز و این چیزا که یهو دیدم دوستش گفت با اون آقا صحبت کنه فکر کنم بهتر باشه(به حراست اشاره میکرد) منم گفتم حتما الان بهش بگو بیاد که بلند گفت ببینین چه پروعه (نه پس الان التماست میکنم بهش نگی ) بهش گفتم چهار نفری برید دم دفتر حراست اینقدر گریه کنین تا منو اخراج کنن .. بهش بر خورد و گفت روزگارتو سیاه میکنم ...
میدونین حس میکنم وقت و زمان و هزینه ی هر کسی که رفت برای این بی شرفا گفت زن زندگی آزادی هدر رفته .. و امیدوارم هیچوقت به چیزی که میخواین نرسید چون از همین الان معلومه قراره چی به سرمون بیاد ...
من چرا هیچوقت دختر خوبی نمیبینم ؟؟؟ چرا همش باید دختر با این سطح از سلیطگی و بی شرفی و بی عقلی ببینم؟
پس اون دخترایی که تربیت دارن . اونایی که خوب همه رو میخوان . اونایی که بین بقیه فرق نمیزارن و همه رو دوست دارن کجان ؟ اونایی که با همه درست صحبت میکنن کجان ؟
ببخشید ولی خاک برسر اون پدرت که تورو یه عمر تو حسرت یه قوطی آبرنگ گذاشته که الان بخوای این آبرو ریزی رو در بیاری راستی مادرم چندروز پیش زنگ زده بود .. حس کردم صداش پیر تر شده .. صداش گرفته تر بود و خیلی دلم واسش سوخت ... سر یه کلاس مهم بودم ولی نمیدونم چرا نمیخواستم تلفن قط بشه یادمه وقتی خداحافظی کردیم رفتم توی راهروی مخفی دانشگاه و اینقدر گریه کردم که مسئول سیستم اومد و منو دید و بلندم کرد . برای اولین بار بود که نمیخواستم تماس قطع بشع..



دوست پسردخترکلاسدانشگاهخودکشی
دیشب دردامو ریختم تو دریا نهنگا خودکشی کردن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید