بزرگترین چالش مدیران محصول: مسئولیت های بزرگ با اختیارات کم
مدیران محصول مسئولیت بزرگی به عهده دارند: موفقیت محصول! البته با اختیارات کم و هیچکس مجبور به اطاعت بی چون و چرا از آن ها نیست. موفقیت محصول به همکاری و ترکیبی از تلاش تیم های مهندسی، طراحی، بازاریابی، فروش و مشتری متکی است. اما مدیر محصول چگونه می تواند روی همه تاثیر گذار باشد؟
برای درک بهتر این مسئله شرایطی بحرانی را تصور کنید، مدیر محصول با بررسی داده ها سریعا تشخیص می دهد که چه افراد یا گروهی باید چه تصمیمی بگیرند و یا چه اقدامی انجام دهند تا به خوبی از بحران عبور کنیم، در حالی که آن تصمیمات و اقدامات هیچکدام در حوزه اختیارات مدیر محصول نیستند. به عبارت دیگر در چارت سازمانی سایر مدیران موقعیت مشابه و اعتبار هم پایه یا حتی بالاتر از مدیر محصول دارند. حالا چگونه می توانیم "بدون معطلی" همکاری و تایید آن ها را داشته باشیم؟
شباهت مدیر محصول با مدیر عامل را در این می بینم که مدیرعامل مسئولیت سرپا نگه داشتن کسب و کار را دارد، و مدیر محصول مسئول محصول است با این تفاوت بزرگ که هیچ کدام از اختیاراتی که مدیران عامل یا حتی سایر مدیران ارشد دارند را ندارد. با این چالش مدیر محصول چگونه می تواند مسئولیت سرپا نگه داشتن محصول را به عهده بگیرد؟
در ابتدا به موضوع رهبری می پردازم که لازمه ای جدایی ناپذیر از نقش مدیر محصول است و در ادامه 5 راهکار برای پیروی و همکاری همه حول موفقیت محصولی که اختیارات کمی در آن داریم مطرح می کنم.
نقش مدیریت محصول آمیخته با مهارت رهبری
پیروی از رهبران خوب در حقیقت از نفوذ و همدلی آن ها با تیم قدرت می گیرد و نه به خاطر قوانین و اجبار سازمانی. به عبارت دیگر افراد تیم مجبور نیستند درخواست های ما را اجابت کنند به جای آن می توانیم آن ها را علاقمند کنیم و انگیزه ایجاد کنیم تا بخواهند از ما (از ارزش های محصول) پیروی کنند. درک این مسئله یکی از الزامات بنیادی برای مدیران محصول است.
اختیارات مدیران عامل با مدیریت محصول تناقض دارند و این دو موقعیت در کسب و کار باهم قابل جمع نیستند. بعنوان مدیر محصول نمی توانیم انتظار انجام کاری را داشته باشیم چون مدیر آن محصول هستیم و نظر ما اینطور است. به عبارت دیگر بمحض اینکه ما از جانب خودمان درخواست بدهیم شیوه ارتباط با تیم ناکارآمد خواهد شد. بجای آن می توانیم بخواهیم برای ارزش های محصول، برای کاربران (مشتریان)، برای اهداف کسب و کار، و یا برای عبور از یک بحران همکاری تیمی انجام شود.
شیوه درست درخواست کار ها: فرد یا تیمی متقاعد شده و حتی عمیقا باور دارد آن کار با ارزش است و باید انجام شود، نه به خاطر آن که شخص مدیر محصول آن را خواسته است. در سطحی عمیق تر افراد باید علاقه داشته باشند همراه مدیر محصول باشند و دوست داشته باشند به او کمک کنند چرا که به ارزش های او باور دارند و این ذات پیروی است.
رهبری یک مهارت کلیدی برای مدیران محصول است نه یک راهکار، جدای از این آموزش دادن رهبری در حال حاضر از عهده من خارج است، پس به همین اندازه بسنده می کنم و در ادامه به بررسی راهکار های عبور از چالش "مسئولیت های بزرگ با اختیارات کم" می پردازم.
1. ایجاد مشارکت عمیق
باید فضایی ایجاد کنیم که افراد بدانند به ایده های آن ها توجه می شود و می توانند بدون ترس از اینکه ایده خوب یا بد باشد آن را مطرح کنند. مهارت شنونده بودن به این مسئله کمک میکند، اینکه وقتی در حال توضیح ایده یا مسئله ای برای ما هستند چقدر فعالانه گوش می دهیم و یادداشت برداری می کنیم. جلسات طوفان فکری هم کمک کننده هستند.
با مشارکت دادن همه افراد در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها، آن ها مروج ما خواهند بود و اینگونه مشارکت باعث می شود بیشتر در تیم تاثیرگذار باشیم. موفقیت برای همه و محصول مال همه، یک ذهنیت مثبت است که از مدیران محصول شروع می شود. وقتی افراد حس مالکیت به محصول پیدا کنند به حد عالی از مشارکت رسیده ایم.
وقتی افراد بخشی از یک چیز باشند به صورت خودجوش کامل شدن آن را پیگیری می کنند، فراهم کردن این شرایط تاثیر شدیدی روی پیروی از مدیران محصول دارد زیرا افراد علاقه مندند در مورد ایده های جدید به سرعت باخبر شده و از همان ابتدا جزئی از ایده بودن را حس کنند، لازم نیست به سرعت در مورد ایده ها تصمیم گیری و اعلام کنیم فقط کافیست همه را از همان ابتدا در جریان فرایند ها بگذاریم.
2. ایجاد روابط موثر در تیم
روابط کاری خوب همه چیز را آسان تر می کنند، به عنوان مثال همانگونه که با دوستان صمیمی می توانیم در مورد مسائل روزمره گپ بزنیم در مورد مسائل کاری هم می توانیم آسوده خاطر و راحت با همکاران صحبت کنیم.
این نوع رابطه منافعی دارد که در مجموع باعث تاثیرگذاری مدیران محصول می شوند:
نیازی نیست که نقش بهترین دوست هر کس را بازی کنیم، دوستانه و محترمانه بودن کفایت می کند. برای شروع ارتباط گرفتن با افراد، گفتگو های دوستانه برای آشنایی مفید است و ما بعنوان مدیر محصول باید خیلی دوستانه خود را برای همکاران مستقیم معرفی کنیم، من مهدی 28 ساله هستم، در کاشان بزرگ شدم و عاشق طبیعت هستم و … و این شروعی است برای اینکه همکاران هم خود را معرفی کرده و اولین ارتباط شکل بگیرد. برای ارتباط با بقیه تیم ها شرکت کردن در برنامه های گروهی مثل برنامه های ورزشی، تولد ها و چپتر ها کفایت می کند.
3. ایجاد جریان اعتماد در همه کسب و کار
ایجاد اعتماد در بین همه تیم ها موفقیت بزرگی برای مدیران محصول به حساب می آید، چرا که افراد باید بدون نگرانی تمام تلاششان را روی کاری که به آن ها محول شده بگذارند و به خاطر توهم ناکارآمدی سایر تیم ها انگیزه خود را از دست ندهند.
اینکه همه بخش ها به خوبی از چرایی وجود سایر بخش ها آگاهی داشته باشند و ارزشی برابر یا بیشتر از بخش خودشان در سایر تیم ها لمس کنند جریان اعتماد را به راه می اندازد. در نتیجه این آگاهی از ارزش ها و اعتماد سازی جایگاه تیم محصول نیز بهتر و بیشتر درک می شود.
به عنوان مدیران محصول با افراد متخصص در رشته های مختلفی همکاری داریم و طبیعیست که هرکس از دیدگاه خودش دفاع می کند. بعنوان مثال بخش بازاریابی طرح بنری را می خواهد که تیم طراحی تجربه کاربر آن را اشتباه می داند. در این مثال تیم بازاریابی به دنبال جلب توجه بیشتر است در حالی که تیم طراحی تلاش می کنند تجربه کاربری خوبی بسازند. در چنین موقعیت هایی حل چالش به عهده ماست. اینکه بدانیم هر تیم چه هدفی دارد و بتوانیم درک متقابلی ایجاد کنیم و همچنین به گونه ای چالش ها را حل کنیم که اهداف هر دو طرف حاصل شود.
هیچ کس دوست ندارد با او مخالفت شود به ویژه که در زمینه تخصصی خودش نظری دارد اما در دنیای واقعی بیزینس ها تعیین کننده هستند و بهرحال با مخالفت افراد مواجه هستیم. بجای تمرکز روی مخالفت ها ما به عنوان مدیران محصول باید مخالفت دیگران را درمورد هرچیزی با آغوش باز بپذیریم، حتی آن ها را تایید کنیم و به دنبال راهکاری بهتر باشیم چرا که در بسیاری از مواقع واقعا حق با متخصصان است و ما با یک نظر تخصصی مخالفت کرده ایم! و باید بدانیم که این مخالفت (اگر برای محصول نتیجه بخش نباشد) فراموش نخواهد شد!
4. شیوه تصمیم گیری
همیشه باید دیتا بیاوریم: بدون دیتا ما هم یک نفر دیگر هستیم که نظری دارد! گردآوری اطلاعات کافی لازمه ای برای تصمیم گیری صحیح است. ساده تر بگویم هیچ نظری بدون دیتا و یا ریسرچ پشت آن پذیرفته نیست! ما پیامبر نیستیم.
چرایی را شرح می دهیم: اکثر افرادی که با آنها کار میکنیم آدمهای باهوش و دانایی هستند، آنها میخواهند دلیل پشت تصمیمات را بدانند. توضیح چرایی ساده ترین راه برای رسیدن به همسویی و اعتماد بین ما و تیم هاست. همچنین نشان می دهد که چقدر می توانیم تصمیمات را تشریح کرده و در مقابل آن ها به تیم پاسخگو باشیم. وقتی از چرایی می گوییم به افراد کمک می کنیم بهتر و بیشتر در راستای تصمیمات عمل کنند و حتی پیشنهادات سازنده ای ارائه کنند.
مسئولیت تصمیم گیری را برعهده می گیریم: این چالشی معمول است که درباره مسائل تخصصی کمتر از متخصصان می دانیم، تصمیم گیری در چنین شرایطی سخت به نظر می رسد. تا می توانیم از آن ها اطلاعات گرفته و گفتگو می کنیم، در صورت نیاز تحقیقات و مطالعه بیشتر را دخیل می کنیم، همه جوانب را در نظر میگیریم تا شرایطی فراهم شود که مسئولیت کامل تصمیم گیری را به عهده بگیریم، اینگونه تصمیم گیری به معنای حمایت از نظرات متخصصان است.
این نکته مهمی است که تصمیم باید مبتنی بر فهم و درک صحیح ما از مسائل و شرایط تاثیر گذار بر تصمیم باشد، به عبارت دیگر مسائل تخصصی و تاثیر آن ها بر تصمیم گیری را باید فهمیده باشیم، در غیر این صورت صرفا تصمیمات مقلدانه تحت تاثیر نظر متخصصان انجام می دهیم که در نهایت منجر به عدم اعتماد تیم خواهد شد.
سریع تصمیم می گیریم: باید مراقب باشیم که در دام ایده آل گرایی نیفتیم، مدیران محصول خوب حتی در شرایطی که اطلاعات کاملی ندارند تصمیم گیری می کنند. دام ایده آل گرایی می تواند مدت ها ما را سرگرم فکر کردن، تحقیقات، جلسات و گفتگو های طولانی کند بدون اینکه خروجی داشته باشیم. این در حالی است که سریع تصمیم گرفتن حتی اگر اشتباه باشد باعث می شود زودتر از مسیر اشتباه مطلع شویم.
5. کسب اعتبار
اعتبار ما حاصل تلاش های ماست، نمی توانیم مستقیم به دنبال کسب اعتبار باشیم، وقتی مستقیما به دنبال آن هستیم در همان لحظه هر کاری که انجام می شود در حال دور شدن از اعتبار هستیم! ممکن است پیچیده به نظر برسد اگر بگویم اعتبار شما موفقیت شفاف، قابل اندازه گیری و صادقانه شماست. به همین خاطر کسب اعتبار آخرین راهکاری است که پیشنهاد می کنم.
ما روی افراد تاثیر گذار هستیم اگر به قضاوت ما اعتماد داشته باشند و باور داشته باشند سخنان و تصمیمات ما بر مبنای دانش و بینش (آموخته ها و تجربیات تخصصی) و آگاهی از محصول و کسب و کار است.
متخصص بودن و حرفه ای بودن در کار مهم اند اما این اعتبار است که باعث می شود بتوانیم ابتکار عمل را بدست بگیریم و مستقلانه تر تصمیم گیری کنیم. حتی اگر رابطه خوبی برقرار کرده باشیم و شیوه تصمیم گیری عالی باشد، اگر اعتباری نباشد افراد نگران این هستند تصمیمات و نظرات ما نا هماهنگ یا بر خلاف نظر سایر مدیران سازمان باشد و یا حتی در نهایت نتیجه بخش نباشد.
معمولا اعتبار مدیران محصول وابسته به سوابق کاری موفق آن هاست با این حال چند پیشنهاد برای کسب اعتبار موثر تر پیشنهاد می کنم:
برای ایجاد اعتبار باید صبورانه، با گامهای آهسته اما دائمی تلاش کنیم که کسب اعتبار بیش از هر چیز دیگری به زمان نیاز دارد.
سخن پایانی
به تعداد کسب و کار ها و تیم ها روش تاثیر گذاری وجود دارد! شما با تامل روی هر پیشنهاد می توانید راهکار متناسب با تیم خودتان را پیدا کنید.
این چالشی ایست که بیشتر مدیران محصول در دنیا درگیر آن هستند، با توجه به جامعه مدیران محصولی که می شناسم و تجربیاتی که از نزدیک داشتم و همچنین طبق نظرسنجی که در صفحه Linkedin انجام دادیم، مطمئن شدم که در ایران هم مدیران محصول زیادی (بیش از نیمی از مدیران محصول) با این چالش دست و پنجه نرم می کنند.
تقریبا همه ی منابع و کتاب ها در حوزه مدیریت محصول امروزی به زبان انگلیسی هستند و به سختی می توان در این موضوع به فارسی مطلبی را ارائه کرد اما من تصمیم گرفتم که برای فهم بهتر و استفاده مدیران محصول ایرانی، مطابق با بازار ایران راهکارهای مواجهه با این چالش و عبور موفق از آن را به زبانی ساده بنویسم.
در ادامه کتاب ها و مطالبی برای مطالعه بیشتر پیشنهاد می کنم: