روایت کوتاهی از زندگی یک هفته اخیر یک گوسفندِ عروسکی ( شایدم عروسکِ گوسفندی )
اولین روزی که دیدمش همین 7-8 روز پیش بود. روی میزم پای درس و مشق ( شما باور کن ) بودم. سرمو آورم بالا و از پنجره کنار میزم نگاهی به منظرهی تکراری نه چندان چشم نواز رو به روم انداختم که دیدمش.
در نگاه اول نظرمو جلب کرد. شاید بگید یه گوسفند عروسکی چرا باید نظر یکیو جلب کنه؟ باید بگم که کی گوسفند عروسکی نرمشو میذاره لای پنجره؟
به شخصه جاعینکی و تیوپِ خالی کرم و شیشه و بطری و غیره رو میذارم برای باز موندن پنجره نه عروسکامو!
دلیل دوم هم این بود که منظره پشت پنجره اتاق من سه تا ساختمون هست. دو تا ساخمون بیروح سنگی و یه ساختمون نما آجری تو خیابون رو به رو که تو حیاطش دو تا درخت سبز داره و اتفاقا همین چند وقت پیش درختاش بهاری شده بودن :)
تو همچین منظرهای که بنده با این روحیه لطیفم هر روز نظارهگر هستم کوچک ترین چیز جدیدی نظر جلب کن هست برام.
بگذریم...
الان حدود یک هفتهای میشه اون عروسک گوسفندی اونجاست و تکون نخورده! صبح و شب اونجاست و هر وقت که سرمو بلند میکنم میبینمش که داره با چشمای ورقلمبیدهاش پنجره کناریو دید میزنه :)
صبح ها که میشینم پای میزم و چشمم بهش میخوره پوزخندی میزنم و میگم عه! تو که هنوز اینجایی
یا دو سه بار وقتی خسته و کلافه بودم بهش گفتم میبینی چه گیری کردن اینجا ؟! و میبینم اونم مثل من گیر کرده جایی که بهش متعلق نیست.
گاهی نگرانش میشم
چون تو این یه هفته هر شب و غروب باد بسیار شدید و اندکی بارون داشتیم.
و این دوستِ دور من حتی اونموقع هم لای پنجره بود.
امروز خیلی فکرم درگیرش شد. کلی سناریو با خودم ساختم که چرا یه نفر باید عروسک بذاره لای پنجرهاش؟ چرا یکی یک هفتهست که پنجره اتاقشو نبسته؟ اونم تو این هوا!
و برای جواب هر کدم ازین سوالا داستانایی میسازم و جوری نگران میشم که ...
بدترین سناریو هارو دارم میسازم درواقع
نکنه یکی اونجا بلایی سرش اومده. آسیب دیده، مرده، تنهاست و نیاز به کمک داره یا نکنه میخواد نظر کسیو جلب کنه!
یا حتی شاید فقط دارن اتاقو رنگ میکنن ( خوشبینانه ترین ایدهم بود تا اینجا ولی بازم تو کتم نمیره تو این هوای بد هم به پنجره دست هم نزنن)
دلم میخواد بدونم چه اتفاقی تو اون اتفاق افتاده
و گوسفند عروسکی ساختمون رو به رویی چه حرفی برای گفتن داره...
پ.ن همین الان که دارم این متن رو مینویسم گوسفند عروسکی اونجاست. نمیدونم چه حسی بهش دست میده اگه بفهمه یکی واقعا داره بهش توجه میکنه
پ.ن اگه اتفاق جدیدی افتاد براش میگم.