اغلب بیماران از فشاری رنج میبرند که به درجات متفاوت، بخشی از تجربۀ هر انسانی است. در واقع، فقط جهانشمولیِ رنج انسانیست که باعث میشود در همهجای دنیا به بیماریهای یکسانی برخورد کنیم. آندره مالرو در اشاره به همین مسئله است که یکبار از کشیشی محلی که پنجاه سال به اعترافات مردم گوش سپرده بود، پرسید از بشریت چه آموخته است. کشیش پاسخ داد: «نخست آنکه، مردم بیشتر از آنچه انسان تصور میکند، ناشادند... و واقعیت این است که چیزی به نام انسان رشدیافته وجود ندارد.» اغلب فقط شرایط خارجی مانند منابع مالی، دسترسی به رواندرمانگران، نگرش فردی و فرهنگی به رواندرمانی یا انتخاب رشتۀ تخصصی – اکثر رواندرمانگران خود بیمارانی بیغلوغش و واقعی میشوند – است که موجب میشود یک فرد انگِ بیمار بخورد و دیگری نه. جهانشمولی فشار روانی یکی از اصلیترین دلایلیست که موجب میشود محققان در کوشش برای تعریف و توصیف وضعیت بهنجار روانی دچار مشکل شوند: تفاوت میان بهنجاری و نابهنجاری تفاوتی کمّیست و نه کیفی.
رویکرد معاصر که رویکردی مبتنی بر شواهد است، مشابه آن رویکرد طبیست که بیماری عفونی را بهسادگی نتیجۀ هجوم یک عامل باکتریایی یا ویروسی به بدنی بیدفاع نمیداند؛ بلکه بیماری را نتیجۀ عدم تعادل میان عوامل بیماریزا و مقاومت میزبان میشناسد. به عبارت دیگر، عوامل بیماریزا همیشه در بدن زندگی میکنند، درست مانند فشارهای روانی که از زندگی جداییناپذیرند و همۀ افراد بهنوعی با آنها دست به گریبانند. اینکه فرد به بیماری بالینی مبتلا شود یا نه، بستگی به مقاومت بدن (عواملی نظیر دستگاه ایمنی، تغذیه و خستگی) در برابر عامل بیماریزا دارد: وقتی مقاومت پایین بیاید، بیماری پدیدار میشود، حتی اگر تهاجم عامل بیماریزا تغییری نکرده باشد. پس تمامی انسانها متحیر و سرگشتهاند، ولی بعضی قادر به کنار آمدن با این سرگشتگی نیستند: ناهنجاری روانی فقط به وجود یا فقدان فشار روانی وابسته نیست، بلکه تعامل میان فشار روانی همهجایی و سازوکارهای دفاعی فرد نیز نقش مهمی در آن دارد.
رواندرمانی اگزیستانسیال
نویسنده: اروین د. یالوم
مترجم: دکتر سپیده حبیب
ناشر: نشر نی