احساس خوشبختی چیست؟
بسیارند کسانی که برای خوشبخت بودن همه امکانات لازم را دارند و به همه ملزومات اقتصادی و اجتماعی که عمری به آن اندیشیده اند و برایش تلاش کرده اند تا خوشبخت شوند دست يافته اند ولی هنوز هم احساس خوشبختی و دلخوشی ندارند و بلکه مستمرأ این احساس را از دست داده اند و به همين دليل خوشبختی و دلخوشی چیزی مربوط به گذشته است و لذا همواره انسانها برای درک آن روی به گذشته و خاطرات خود می کنند و این یک قاعده جهانی است.
براستی که خوشبختی و سعادت دقیقا همان دلخوشی است یعنی یک احساس محض است و هیج محلی از اعراب در جهان منطق و انديشه ندارد. براستی مسئله چیست؟ آیا هنوز هم کمبود امکانات و نقص شرايط موجب عدم خوشبختی ماست؟ ولی عقل ما این احتمال را طرد می کند زیرا معمولا آدمی در طول عمرش به بسیاری از آرزوهای خود می رسد و لذا بایستی احساس خوشبختی بیشتری داشته باشد ولی واقعیت خلاف این امر را ثابت می کند.
پس بایستی باور کنیم که خوشبختی یعنی همان چیزی که کل بشریت در تمام عمر در جستجویش هستند امری کاملا قلبی و روحانی است و هیچ ربطی به امکانات و شرایط بیرونی ندارد و اتفاقأ همین اهمیت امور بیرونی باعث نابودی احساس خوشبختی است. زیرا در مسیر کسب امکانات و اصلاح شرايط بیرونی بتدریج آن جوهره حیات و احساس وجود را از دست می دهیم زیرا آن را به مصرف بیرون می رسانیم و لذا آنگاه که به مقصد می رسیم جا تر است ولی بچه نیست.
احساس خوشبختی همچون کودک است که هیچ منطقی نمی داند و برای نشاط و امید زندگی به هیچ امکانات بیرونی نیازمند نیست الا به اندازه قوت لايموت. آنچه که جوهره سعادت و احساس زندگی را در ما به تاراج می برد اندیشه خطای ما درباره آن است. ما از بس که برای پیدا کردن خوشبختی در برون از خود گشته و از خود دور گشته ایم منشأ سعادت و زندگی یعنی خودمان را از یاد برده ایم و گم شده ایم.
به بیرون رفته بودیم تا چیزی برای خوشبخت تر شدن به خانه آوريم ولی حالا هم خانه را فراموش کرده و هم راه خانه را گم کرده ایم یعنی راه دل را. زيرا خانه خوشبختی ما دل ماست که در نیمه دوم عمر آنگاه که به این خانه باز می گردیم اگر هم پیدایش کنیم دربش را نمی یابیم و اگر هم بیابیم و بر این خانه وارد شویم در آن کسی را نمی یابیم.
در یک کلام این وضعیت دلیلی جز خودفروشیهای ما ندارد و ما در بیرون از خانه دل را فروخته ایم و لذا اینکه دیگر کسی وجود ندارد و این همان احساس بدبختی است. حال که آدرس خانه خوشبختی را یافته ایم چاره ای جز این نداریم که دلمان را که فروخته ایم باز پس بگیریم و به خانه اش بازگردانیم و این کار البته هزینه ای عظیم دارد که بایستی کفاره اش را بدهیم تا دلمان را از بازار بیاییم و باز خريم. برای مومنان خود را مفروشيد که کافر می شوید.» قرآن۔
استاد علی اکبر خانجانی - کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد پنجم ص 253
https://t.me/eshghvaerfan2/4198