درمان ترس کودکان : همه ما در کودکی با ترس هایی رو به رو بوده ایم. ترس از تاریکی، یک حیوان، یک موجود خیالی و …اما آیا این ترس ها طبیعی بوده اند؟ شاید خیلی از ما بگوییم من هنوز هم از ارتفاع میترسم و یا شاید خیلی از ما ترس هایی را با خود از دوران کودکی به روزگار بزرگسالی مان آورده ایم. چرا ترس هایی که در کودکی تجربه کرده ایم و خیلی از آنها در زمان خودش طبیعی بوده، امروزه برایمان تبدیل به یک منبع اضطراب دائم شده است؟ حال به عنوان والدین با ترس های مشابه کودکانمان باید چه کنیم؟ چه کنیم که در همان دروان کودکی بتوانند ترس هایشان را به بهترین نحو مدیریت کنند. در این مقاله به این سوالات پاسخ داده شده است و برخوردهای صحیح و نادرست والدین در مقابل ترس های کودکان نیز بررسی شده است.
ترس های طبیعی به چه ترس هایی می گویند؟
کودکان بر اساس رسش و رشد قابل پیش بینی، در سنین مشخصی دچار ترس هایی می شوند، که در زیر به آنها اشاره شده است. این ترس ها از جمله ترس های طبیعی هستند که تقریبا در همه کودکان یکسان است و در صورت مواجهه و واکنش صحیح والدین با آن ها، به مرور رفع خواهند شد و در غیر این صورت تبدیل . می توان گفت این ترس ها به عنوان ترس های به هنجار و طبیعی به شمار می آیند و در سیر تکاملی بشر ایجاد شده اند.
در همین راستا ترس های طبیعی در بازه سنی صفر تا ۱۴ سال شرح داده شده است. اگر در فرزند خود شاهد چنین ترس هایی در همان بازه سنی مذکور هستید، باید بدانید که این ترس طبیعی می باشد و نیازی به فرایند درمانی ندارد. بلکه با واکنش صحیح شما که در ادامه توضیح داده شده است، این ترس ها رفع خواهند شد. به خاطر داشته باشید، تمامی ترس هایی که به آن اشاره شده است تنها در همان بازه سنی طبیعی است و ادامه یافتن آن، به منزله غیر طبیعی بودن است و نیازمند مداخلات بالینی می باشد (برای دیدن راهکارهای رفع اضطراب کودکان اینجا کلیک کنید)
این ترس ها و نگرانی ها تا زمانی که سه نشانه ملاحظه نشد طبیعی هستند :
1. تکرار شونده و آزار دهنده (همه جا و همه وقت)
2. مختل شدن یا تعطیل شدن یک فرایند طبیعی (مثل بازی و … )
3. مشاهده ی جدی نشانه های اضطراب ( به ویژه دردهای جسمی)
ترس های طبیعی در بازه های سنی مختلف
صفر تا دو سالگی
ترس از صدای بلند و سقوط
ترس از سقوط به دلیل کامل نبودن سیستم عصبی نوزاد در او وجود دارد و از جمله ترس های اولیه یک انسان تازه متولد شده است. همچنین نوزادان ممکن است نهایتا تا دو سالگی از صداهای بلند به خاطر ماهیت غیر قابل پیش بینی و سورپرایزگونه ای که دارند، بترسند و در مقابل آن واکنشی همچون گریه نشان دهند. البته میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که چون حس شنوایی نوزادان در بدو تولد شبیه حس شنوایی در بزرگسالی است و کاملا رشد یافته است، آنها بر صداها بیش از حد حساس هستند و زود متوجه آن می شوند به علاوه آنها معانی صداها و منبع آن را نمی توانند تشخیص دهند. به همین دلیل صداهای بلند برایشان آزار دهنده است. گفتنی است که این ترس ها با کامل تر شدن مغز نوزاد و سیستم عصبی او، رفع خواهند شد.
ترس از افراد غریبه
در توضیح ترس از افراد غریبه و یا اضطراب جدایی میتوان گفت، تا ۵/۵ ماهگی نوزادان قدرت شناسایی چهره پدر و مادر خودشان را به صورت دقیق ندارند. بلکه حافظه آنها از نوع بویایی است و از طریق بو، مادر و یا پدرشان را تشخیص میدهند. بعد از آن میتوانند تصویر پدر و مادرش را در ذهنشان ذخیره کنند و تفاوت چهره ای آنها با دیگران را تشخیص دهند. فرایند این تصور ذهنی از پدرو مادر به این صورت است که نوزاد چهره دیگران را با آن چهره ای که در خاطر سپرده است مدام مقایسه می کند و اگر آن چهره با چهره ای که در حافظه شان ذخیره شده است، همخوانی نداشته باشد، می ترسند و آن را با گریه نشان میدهند.
این نوع ترس از افراد غریبه تقریبا از ۶ ماهگی آغار می شود و نهایتا در ۱۸ ماهگی از بین می رود. و این از بین رفتن به دلیل رشد و تکامل مغزی بچه ها صورت می گیرد. گاهی والدین به اشتباه کارهایی انجام میدهند که موجب می شود این ترس، فرایند طبیعی اش را طی نکند و به جای رفع آن در ۱۸ ماهگی، تا سنین بزرگتر نیز ادامه دار باشد. یکی از این اشتباه ها این است که وقتی نوزاد دچار ترس از غریبه می شود و گریه می کند، او را به زور به بغل طرف مقابل می دهند و میگویند «ببین این عمویی است، و یا مامان جون و … است، برو بغلش، ببین برایت چه خریده!». این کار موجب شدت گرفتن اضطراب جدایی در بچه ها می شود. گاهی نیز والدین از طرف مقابل به دلیل گریه بچه و نرفتن بغل او عذر خواهی میکنند که این کار نیز اشتباه است. نوزادان زبان بدن شرم را می دانند و این کار والدین باعث می شود آنها بعدها دچار احساس شرم شوند. در واقع نوزادان از حالت های چهره شما، به ویژه کنار لب و کنار چشم، حال شما را دریافت می کنند. بنابراین بهتر است در مقابل این فرایند طبیعی، طبیعی رفتار کنید و از آن خجالت زده نشوید.
برای کاهش دادن زمان اضراب جدایی، که طولانی مدت و تا ۱۸ ماهگی نباشد، بازی هایی را می توان انجام داد. این بازی ها عبارتند از:
۱) دالی می موشه. ۲) پنهان کردن شیئی زیر یک شیء دیگر.
در بازی دالی موشه، دست هایتان را جلوی صورتتان بگذارید، پس از چند لحظه دست ها را بردارید. البته توجه کنید که حالت چهره شما زیر دستانتان خندان باشد، و چهره ای برای ترساندن بچه به کار نبرید! با این بازی کودک می آموزد، شما میتوانید زمان هایی از چشمان او غایب شوید ولی باز خواهید گشت.
در بازی پنهان کردن شیئی زیر یک شیء دیگر، فرزند شما می آموزد که ندیدن چیزی مساوی با نبودن آن نیست. او می تواند چیزی را نبیند، ولی آن وجود داشته باشید. به این پدیده، پدیده ثبات شیء می گویند که از جانب ژان پیاژه، روانشناس برجسته در زمینه کودک، مطرح شده است.
برای انجام این بازی یکی از اسباب بازی های فرزندتان را به او نشان دهید، سپس جلوی چشمانش آن را زیر یک چیز دیگر پنهان کنید. اوایل، این کار را آرام و به مرور، فرایند پنهان کردن را تند تر انجام دهید.
۳ تا ۷ سالگی
کودکان از سه سالگی به بعد دچار ترس هایی می شوند که برای این سن طبیعی می باشد. ممکن است فقط یکی از این ترس ها در فرزند شما وجود داشته باشد و ممکن است همه آن هار ا نیز مشاهده کنید که در هر دو صورت مشکلی وجود ندارد. این ترس ها عبارتند از: ترس از حیوانات، ترس از آب، ترس از تاریکی، ترس از محیط، ترس از موچودات ماوراء الطبیعه.
ترس از حیوانات، صرفا شامل حیوانات بالقوه ترسناک مانند شیر و پلنگ نمی باشد. این حیوانات می توانند یک حیوان کوچک مانند جوجه و یا یک حشره بی آزار مانند مورچه باشد! ترسیدن از انواع حیوانات در این سن برای بچه ها طبیعی می باشد. فرزند شما ممکن است از آب دریا و استخر نیز بترسد و هراس از پریدن در داخل آن داشته باشد. ممکن است از مکان های تاریک و حتی برخی محیط های خاص مثل توالت بترسند و از تنهایی رفتن به آن جا امتناع کنند. کودکان در این سن گاهی است از آب دریا و استخر بترسد. و یعی می باشد. ه بی آزار مانند مورچه باشد! در اهده کنید که در هر دو صورت مشکلی وجود ندارداز موجودات ماوراء الطبیعی نیز مثل هیولا، غول…. میترسند.
۷ تا ۱۱ سالگی
از این سن به بعد، ترس ها تبدیل به ترس های ارتباطی می شوند. به عبارت دیگر ترس از ارتباطهای جدید میان فردی در کودکان شکل می گیرد. مثلا ترس از معلم، ترس از مدرسه و دوستان، ، ترس از قلدرهای پارک، ترس از دخترخاله اش، ترس از دایی و حتی ترس از یک آدم با شخصیتی خاص در یک سریال تلویزیونی.
۱۱ تا ۱۴ سالگی
ترس های کودکان در این سن، از نوع ترس های قضاوتی می باشد. یعنی ازنحوه ای که دیگران درباره آنها فکر می کنند، می ترسند. مثلا ممکن است فرزند شما به خاطر لباسی که پوشیده، از نحوه ای که دیگران او را از ظاهرش قضاوت می کنند (زشت، بی کلاس، و …) می ترسد.
در واقع یکی از بزرگترین دلایل پنهان کاری در سن نوجوانی دقیقاً همین نوع از ترس است. به عنوان مثال وقتی در مدرسه دوستش از او می پرسد درس خوانده ای یا نه؟ حتی اگر درسش را خوب خوانده باشد نیز معمولا می گوید ، نخوانده ام. زیرا از مورد قضاوت قرار گرفتن توسط هم کلاسی هایش می ترسد. و یا ممکن است فرزند شما دچار یک نقص کوچک در اعضای بدنش باشد و همیشه با این عذاب به مدرسه برود که ممکن است دیگران من را مورد تمسخر قرار دهند.
گاهی در چنین شرایطی والدین به اشتباه، یک بعد دیگر فرزندشان که در آن استعداد دارد را پر رنگ می کنند و برای دلداری دادن به فرزندشان به او می گویند مثلا ببین تو چقدر در درس ریاضی مهارت داری! و این مهارت را نیز برای دیگران پررنگ می کنند. در چنین شرایطی فرزند شما فکر می کند که چقدر آن نقص کوچک در عضوش مهم است و چقدر شما برای کوچک تر نشان دادن آن تلاش می کنید! در واقع این راهکاری که عموما والدین به کار می برند، احساس منفی فرزندشان به خودشان را بیشتر می کند.
نکته بسیار مهم در این جا این است که بچه ها در سن ۱۱ تا ۱۴ سال، براساس آخرین قضاوت منفی ای که اطرافیان درباره آنها انجام داده اند، خودشان را ارزیابی می کنند و حتی بر اساس آن قضاوت رفتار می کنند. مثلا اگر به خاطر کاری به او برچسب بی ادب زده ایم، او پس از آن راحت تر کارهایی را که مبنی بر بی ادبی است انجام خواهد داد! زیرا با خود می گوید مرا که به بی ادبی می شناسند، پس بگذار فلان کار را نیز انجام دهم…
بنابراین ما به عنوان پدر و مادر که قضاوت مان از فرزندمان نیز برایش بسیار مهم است، در واقع بسیار مهم تر از قضاوت دوستان اش، باید خیلی حواسمان جمع باشد که چه برچسبی به او میزنیم! گاهی ما با برچسب هایی که برای تنبیه فرزندمان به آنها میزنیم (بی عرضه، بی ادب …)، در حال ضربه زدن به سیستم روانی آنها هستیم و زمینه را برای بسیاری از اختلال های روانی در فرزندمان، ایجاد میکنیم.
برخوردهای نادرست با ترس های طبیعی
زمانی که ما با ترس های طبیعی فرزندمان مواجه می شویم و واکنش های نادرست در مقابل آنها انجام می دهیم، نه تنها ترس آن ها از بین نمی رود، بلکه عمق آن بیشتر می شود و در طولانی مدت تبدیل به یک اضطراب تمام عیار برایشان خواهد شد. در زیر به ۹ تا از واکنش های نادرستی که بیشترین اثر مخرب را دارد، اشاره شده است. البته تمام این راهکارها درست است اما به موقع و به اندازه.
1. اطمینان دهی پررنگ.
اطمینان دهی پررنگ در مواقعی که فرزند شما از چیزی می ترسد، مبنی بر اینکه این که چیزی نیست، ترسی ندارد؛ بسیار کار اشتباهی است و ممکن است بر اثر این کار، روز به روز از چیزهای بیشتری بترسد. در واقع اطمینان دهی به تنهایی اثر بخش نیست، و باید با مراحل دیگری همراه باشد که پایین تر توضیح داده شده است.
2. همدلی.
همدلی کردن یعنی زمانی که فرزند شما از چیزی می ترسد، شما هم بگویید آخ آخ، من هم خیلی از این میترسم. در واقع در ترس های طبیعی همدلی و همراهی هیجانی غلط است. می توان گفت تنها هیجانی که نباید با فرزندتان همراهی کنید همین ترس های طبیعی است.
3. سخت گیری در موقعیت.
یعنی بابت ترسش از او ایراد بگیرید و بدون مقدمه سازی او را با موقعیت ترسناک رو به رو کنید. این کار ممکن است ترس او را به وحشت تبدیل کند.
4. بی حوصله شدن.
خیلی از پدر و مادرها در ترس ها و اضطراب های تکراری فرزندانشان، از کوره به در می روند و ممکن است حتی بچه را تهدید نیز بکنند. مثلا بگویند دیگر شورش را درآوردی، اگر این بار بگویی از فلان چیز می ترسم تو را با آن چیز تنها می گذارم.
5. مداخله و هدایت افراطی:
برخی والدین، زمانی که فرزندشان از چیزی ترسیده، بدون مقدمه او را با چیز ترسناک رو به رو می کنند و او را قانع می کنند که فلان چیز هیج خطری برایش ندارد. درست است که روش مواجهه سازی میتواند ترس و اضطراب فرزندتان را کاهش دهد. اما این گونه بدون مقدمه سازی نتیجه عکس می دهد.
6. مقایسه کردن.
گاهی والیدن در مواقعی که فرزندشان ترسیده، او را با یکی از دوستان همسنش که از آن چیز واهمه ای ندارد، مقایسه می کنند. این کار نه تنها ترس فرزند شما را از بین نخواهد برد، بلکه اعتماد به نفس او را نیز با مشکل مواجه خواهد کرد.
7. بیان نکته های مثبت (واقعی و غیرواقعی) و تشویق به استقلال
بعضی مواقع والدین زمانی که فرزندشان از چیزی می ترسد شروع می کنند به گفتن نقاط مثبت فرزندشان، چه واقعی و چه غیر واقعی. مثلا فرزند شما از یک گربه می ترسد، و شما میگویید چه پسر شجاعی دارم، میدانم که از گربه نمی ترسد، و یا برخی از والدین به نقات مثبتی که ربطی به موقعیت ندارد، مثل درس خوان، مهربان و … اشاره می کنند.
در هر دو صورت این کار اشتباه است، و ترس فرزندتان را کاهش نخواهد داد .
8. انکار و نادیده گرفتن
برخی از والدین نیز از روش انکار استفاده می کنند که از قضا از بدترین روش ها است. زیرا علاوه بر اینکه تاثیری بر کاهش ترس فرزندشان ندارد، آنها را با این فکر که من برای مادرم یا پدرم هیچ اهمیتی ندارم، و آنها به احساست من توجهی نمی کنند، رو به رو خواهد کرد. که این نیز موجب شکل گیری اختلالات دیگری در فرزندتان در بزرگسالی، همانند افسردگی، شخصیت قربانی، اضطراب فراگیر و … خواهد شد. به طور مثال فرزندتان از چیزی ترسیده و پیش شما می آید، و شما بدون توجه به گفته اش می گویید عیبی ندارد، بیا اینجا بنشینیم با هم میوه بخوریم!
واکنش های صحیح با ترس های طبیعی
در زیر به ۴ تا از واکنش های صحیحی که والدین می توانند برای کاهش ترس و اضطراب فرزند خود در مواجهه با ترس های طبیعی استفاده کنند، اشاره شده است. توجه داشته باشید که این واکنش ها به ترتیب بیان شده است. یعنی اگر قصد این را دارید که ترس فرزندتان در مورد چیزی را کاهش دهید، باید از قدم اول تا قدم پنجم را به ترتیب انجام دهید.
1. توجه به صورت نوازش (برای فرزندان کوچکتر) و حسن جویی برای بزرگترها
این تکنیک را اگر برای فرزند پسرتان میخواهید انجام دهید، بهتر است برای نوازش، سرشانه ها و بازوها و اگر برای فرزند دخترتان میخواهید، سر و موهایش را انتخاب کنید. برای فرزندان بزرگتر نیز هنگام مواجهه با ترس هایشان، از تکنیک حسن جویی استفاده کنید.
حسن جویی ۳ خصوصیت دارد:
به طور مثال فرزند ۱۰ ساله ی شما از مورد قضاوت قرار گرفتن توسط دوستانش ترسیده است. از طرفی فرزند شما دیروز کار نیکی انجام داد است (وقتی با بچه ها مشغول بازی بود، یکی از بچه های کوچکتر در کوچه زمین خورد، و فرزند شما به او کمک کرد تا بنشیند، برایش آب آورد و کمکش کرد که به خانه اش برگردد). در این صورت شما دقیقا به زمانی که آن اتفاق افتاد و نتیجه مثبتی که کارش داشت، اشاره کنید و او را مورد تمجید قرار دهید. این کار به مرور زمان ترس های طبیعی را برای فرزندتان رفع خواهد کرد.
2. مواظبت از ایجاد و ارایه موقعیت ترسناک.
وقتی میدانید که فرزند شما از چیزی می ترسد، حد الامکان سعی کنید از قرار گرفتن در آن موقعیت ها دوری کنید. و یا قبل از قرار گرفتن در آن موقعیت، به فرزندتان بگویید که قرار است با فلان چیز که میترسی، رو به رو شوی و ما در کنارت هستیم. در این صورت فرزندتان خودش را برای رو به رو شدن با ترسش آماده می کند، با این تفاوت که ذهن وقتی آماده است،کمتر می ترسد، همچنین دلش نیز به بودن شما گرم است و راحت تر با ترسش رو به رو می شود.
3. بی توجهی و تغییر محتوای ارتباط
پس از مراحل یک و دو، دیگر نوبت بی توجهی است. دقت کنید که بی توجهی باید بعد از مراحل حسن جویی ،نوازش و مواظبت باشد. زیرا اگر در ابتدا بی توجهی کنید دوباره به دسته واکنش های اشتباه می رسید که قبلا توضیح داده شده است. در اینجا زمانی که فرزندتان با موقیعت ترسناک رو به رو شده است، پس از انجام دو مرحله قبل، نسبت به ترسش بی توجه شوید و او را وارد یک جریا دیگر بیندازید. مثلا بیا با هم لگو بازی کنیم.
4. تمرکز بر توانمندی فرزند در موقعیتی که حالش خوب است.
هنگامی که فرزندتان با موقعیت ترسناک مواجه شده است، پس از انجام سه مرحله اول، باید صبر کنید و در طی یکی دو روز آینده درباره یکی از توانمندی هایش با او صحبت کنید و او را در آن توانمندی تشویق کنید. دقت کنید که این کار اگر در زمان موقعیت ترسناک باشد، نتیجه عکس خواهد داد که پیش تر در دسته بندی واکنش های نادرست به آن پرداختیم. فرزند شما با هر سنی، وقتی از چیزی می ترسد و به شما پناه می آورد، احساس می کند که شخصیتش خورد شده است و شما با انجام این تکنیک به او می فهمانید که پیش شما دارای اعتبار است.
ترس های دوران کودکی از جمله چالش هایی است که والدین در طول فرزند پروری، با آن رو به رو می شوند. از طرفی اگر این ترس ها به درستی مدیریت نشوند، در آینده فرد را با مشکلات عمیق تری رو به رو خواهد کرد. بنابراین توجه به ترس های طبیعی و مداخله صحیح والدین، از ضروریات رشد سالم فرزندان است.
« برای موفقیت خارج از چارچوب بیاندیشد»
این مقاله برگرفته شده از مقاله نقش والدین در درمان ترس کودکان